شکست شوروی در افغانستان در حالی ۲۹ ساله شده است که هیچ قدرتی تاکنون به طور کامل قادر به کنترل این کشور نبوده و اکنون رئیس جمهور تاجر مسلک آمریکا برای وهابی سازی اسلام شانس خود را در گورستان امپراطوریها میآزماید.
29 سال پیش در 26 بهمن ماه سال 1368 ژنرال «یوری گروموف» آخرین نظامی شوروی سابق در افغانستان با عبور از «آمو دریا» از طریق پل حیرتان و ترک خاک این نقطه پایانی بر حضور تقریبا 10 ساله امپراتوری شوروی بر افغانستان گذاشت.
حضوری که به عقیده بسیاری از کارشناسان نه تنها هیچ دستاوردی برای مسکو نداشت بلکه با تحمیل هزینههای فراوان شمارش معکوس برای پایان عمر اتحاد جماهیر شوروی را نیز آغاز کرد و در نهایت این اتفاق به فروپاشی ابرقدرت شرق انجامید.
دلایل شکست شوروی در افغانستان از ابعاد مختلفی از جمله روحیه استعمارستیزی مردم مسلمان افغانستان و یکپارچگی آنان در برابر تجاوز و اشغالگری، وضعیت جغرافیایی این کشور و کوهستانی بودن آن همچنین وضعیت پراکندگی جمعیت قابل بررسی است.
گورستان امپراطوریها
افغانستان به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک خود و نزدیکی به قدرتهای بزرگ منطقهای بارها مورد حمله قرار گرفته که آغاز آن به زمان پیش از تولد مسیح(ع) توسط اسکندر مقدونی باز میگردد و پس از آن نیز عربها، مغولها، امپراطوری انگلیس و شوروی برای اشغال این کشور تلاش کردند، اما با توجه به روحیه استعمارستیزی مردم این کشور اگرچه اشغالگران به طور کوتاه در خاک این کشور حضور یافتند اما این اشغالگری آنها همواره با مقاومت مردم افغانستان روبرو بود و در نهایت هیچکدام قادر نبودند تا به طور کامل بر افغانستان کنترل یابند و در نهایت با متحمل شدن تلفات سنگین مجبور به ترک این کشور شدند.
«گرِگ دابس» روزنامه نگار سرشناس آمریکایی از تجربه حضورش در افغانستان در زمان اشغال شوروی اینگونه سخن میگوید: پس از چند روز حضورم در افغانستان برای پوشش نزدیک حمله شوروی به این کشور برایم مشخص شد که تجهیزات نظامی برتر اشغالگران هرگز به قدرت مقاومت مجاهدین نیست و هر چه جنگ طولانیتر میشد شاهد بودم که جنگجویان افغان نیز برای خروج تا آخرین نیروی اشغالگر از کشورشان مصممتر میشدند.
دلایل اشغال افغانستان توسط شوروی چه بود؟
برخی از کارشناسان جنگ سرد حمله ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی را اقدامی تدافعی برابر حمایت واشنگتن از عوامل مخالف دولت دست نشانده مسکو در کابل میدانند، در حالی که شماری دیگر آن را اقدامی صرفا تهاجمی میدانند که به بهانه دفاع و حفظ وضعیت منطقهای صورت گرفت و شماری نیز آن را آمیزهای از دفاع و بلندپروازی شوروی برای گسترش قلمرو خود در جهان سوم و نزدیکتر شدن به آبهای گرم میدانند.
ابعاد سیاسی و اقتصادی اشغال افغانستان توسط شوروی
هدف سیاسی روسها از تسلط بر افغانستان ایجاد پایگاه محکمی برای نفوذ سیاسی در آسیا و خاورمیانه، ایجاد رژیمهای وابسته در منطقه و حفظ آنها و همچنین مقابله با نهضت آزادیبخش ضد استکباری یعنی نهضتهای اسلامی بود که پس از آغاز جهاد در افغانستان و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران احیا شد.
اهداف اقتصادی روسها در افغانستان، همانطور که اکنون رئیس جمهور تاجر مسلک آمریکا نیز به آن چشم دوخته، بهرهبرداری از منابع سرشار معدنی و ذخایر زیرزمینی این کشور چون نفت، گاز، اورانیوم، طلا، نقره، سرب و دیگر سنگهای گرانبها بود.
از سوی دیگر نیز به دلیل عدم زیرساختهای کافی، افغانستان میتوانست به بازار مصرفی مناسبی برای کالاهای روسی تبدیل شود و مهمتر از همه نیز کرملین در پی آن بود تا از طریق افغانستان به میدانهای نفتی در خاورمیانه و بازارهای منطقه به ویژه بازار بزرگ هند دست یابد.
اعتراف مشاور امنیت ملی وقت آمریکا برای تحریک شوروی علیه افغانستان
در حالی که بسیاری گمان میکردند مداخله واشنگتن و شرکای غربی، پاکستانی و عربیاش در افغانستان پس از حمله شوروی به این کشور آغاز شد «زبیگینو برژینسکی» مشاور امنیت ملی «جیمی کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا مدتها بعد فاش کرد که حمایت مخفیانه آمریکا از عناصر مخالف دولت کمونیستی کابل 6 ماه پیش از حمله ارتش سرخ به افغانستان آغاز شده بود و در واقع حتی آمریکا، شوروی را برای این حمله تحریک کرد.
برژینسکی سالها پس از خروج نظامیان شوروی از افغانستان و حتی پس از فروپاشی آن در یک مصاحبه تصریح کرد: رئیس جمهور کارتر در 3 ژوئن سال 1979 (6 ماه پیش از حمله شوروی) فرمان کمکهای مخفیانه به مخالفان رژیم طرفدار شوروی در کابل را امضا کرد و در همان روز من در یادداشتی به رئیس جمهور توضیح دادم که این اقدام به مداخله نظامی شوروی منجر خواهد شد.
از این رو تلاشهای جدی واشنگتن علیه شوروی نیز آغاز شد و این موضوع با همکاری سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی.اس.آی) و سرازیر شدن حمایتهای مالی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و سازمان اطلاعاتی «ام.آی6» انگلیس صورت گرفت.
بخشی از برنامههای سازمان سیا در نهایت به کودتا علیه «حفیظالله امین» و جنگ قدرت میان اعضای انشعاب پرچم از حزب دموکراتیک خلق افغانستان انجامید و دخالت نظامی شوروی را نیز در پی داشت.
برژینسکی در ادامه مصاحبه خود در سال 1998 ضمن تصریح اینکه از طرح خود برای جنگافروزی در افغانستان پشیمان نیست، تصریح کرد: عملیات مخفیانه ایده عالی بود و روسها را به «تله افغانستان» کشاند.
وی افزود: روزی که نیروهای شوروی به طور رسمی از مرز (افغانستان) گذشتند، من به رئیس جمهور کارتر نوشتم که اکنون این فرصت را داریم که به روسها "جنگ ویتنامشان" را عرضه کنیم. واقعا نیز همینطور بود، مسکو به مدت 10 سال مجبور به جنگی شد که توانایی پیشبرد آن را نداشت؛ جنگی که سبب تضعیف روحیه آنها و در نهایت فروپاشی امپراطوری شوروی شد.
افغانستان؛ ویتنامِ شوروی
همانطور که برژینسکی تصریح کرده بود، بسیاری از کارشناسان نیز بر این باورند که افغانستان به ویتنام شوروی تبدیل شد و همانطور که ویتنام باعث شکست اقتصادی-سیاسی آمریکا شد، واشنگتن نیز آگاهانه و با برنامهریزی دقیق همان سناریو را برای شوروی به وجود آورد تا با کشاندن آنها به افغانستان شوروی را وارد جنگی فرسایشی کند و تا در نهایت اقتصاد شوروی از هم بپاشد.
در این جنگ که شکست سیاسی-نظامی محض برای مسکو بود حدود 15 هزار نظامی ارتش سرخ شوروی کشته شدند و «میخائیل گورباچف» آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی پس از 9 سال و 50 روز اشغال افغانستان راهی جز قبول شکست و خروج نظامیان خود از افغانستان نداشت.
افغانستان قربانی بزرگ قدرتهای جهانی
پس از اظهارات برژینسکی مبنی بر استفاده ابزاری غرب از افغانستان برای شکست دادن غول شوروی در افغانستان «هیلاری کلینتون» زمانی که وزیر خارجه آمریکا بود نیز در اظهاراتی جنجالی اعلام کرد که واشنگتن برای پیروزی در جدال با مسکو و جلوگیری از کنترل شوروی از کنترل آنها بر آسیای مرکزی از مخالفان دولت وقت کابل حمایت کردند.
وی در این اظهارات گفت: «یادمان باشد کسانی را که امروز با آنها در حال جنگیم خودمان 20 سال قبل تجهیز کردیم. ما این کار را به دلیل جدال و کشمکش با شوروی انجام دادیم؛ آنها به افغانستان حمله کردند و ما نمیخواستیم شاهد سیطره آنها بر آسیای مرکزی باشیم و بنابراین دست به کار شدیم».
کلینتون گفته بود: رئیس جمهور ریگان با همکاری کنگره به رهبری دموکراتها گفتند که این طرح بسیار خوبی است و برویم تا با آی.اس.آی و ارتش پاکستان معامله کنیم و حتی در برخی موارد مجاهدین را به خدمت بگیریم، اصلا برویم از عربستان و مناطق دیگر نیرو بیاوریم و برای شکست شوروی مدل وهابی اسلام را وارد افغانستان کنیم.
بدین صورت کمکهای نظامی سیا در زمان اشغال شوروی از طریق سازمان اطلاعات ارتش پاکستان یکی از پرهزینهترین و طولانیترین عملیاتهای مخفی سیا شد. در این عملیات که «عملیات سیکلون» نام گرفت رقمی بین 3 تا 20 میلیارد دلار آمریکا برای تجهیز و آموزش این نیروها هزینه شد و گفته میشود «اسامه بنلادن» سرکرده القاعده نیز از جمله کسانی بود که از این کمکها بهرهمند میشد.
استفاده مصرفی و ابزاری غرب از افغانستان
جنگ افغانستان با کشته شدن حدود یک میلیون نفر از مردم افغانستان و آواره شدن 5 میلیون نفر دیگر بیشترین هزینهها را به مردم این کشور تحمیل کرد.
بسیاری از مردم افغانستان بر این باورند که غربیها، کشورشان را قربانی امنیت خود کردند تا با استفاده ابزاری و مصرفی از مردم افغانستان و جانفشانی و ریختهشدن خون این مردم ابر قدرت شرق را متحمل شکست نظامی-سیاسی کنند و با کشاندن امپراطوری شوروی به باتلاق افغانستان و درگیر کردن آنها در یک جنگ فرسایشی، روسها مشغول درگیری با مجاهدین افغانستان شوند تا بدین ترتیب تهدیدهای مسکو به اروپای شرقی و منافع آنها کاهش یابد.
در واقع اینطور میتوان گفت که افغانستان قربانی اهداف بلند مدت غربیها شد و آمریکا با استفاده این کشور به عنوان طعمه اژدهای سرخ شوروی را به این باتلاق کشاند تا خود و شرکای غربیاش در حاشیه امن زندگی کنند.
واشنگتن و شرکای غربی، پاکستانی و عربیاش با آگاهی از باورهای دینی مردم مسلمان افغانستان و حس استعمارستیزی و کافرستیزی آنها سعی کردند تا جنگ آزادیخواهانه و جانفشانیهای آنها را به نفع اهداف سیاسی کشورهای خود مصادره کنند و در بسیاری موارد ضربه سنگینی به جریانی وارد کردند که اگر به روند طبیعی خود ادامه میداد دستاوردهای خوبی را برای افغانستان در پی داشت.
مشاور امنیت ملی دولت کارتر درباره مداخلهگری در افغانستان که منجر به پیدایش گروههای افراطگرا شد ضمن تصریح بر عدم پشیمانیاش در این باره گفت: «چه چیزی در تاریخ جهان اهمیت بیشتری دارد؟ ایجاد طالبان یا فروپاشی امپراطوری شوروی؟ تحریک احساسات یک عده مسلمان و یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟».
غرب پس از شکست دادن شوروی توسط مجاهدین افغان به تعهدات خود برای بازسازی این کشور و تلاش برای ایجاد تعامل بین احزاب افغانستان و ایجاد یک دولت ملی عمل نکرد و در واقع با سیاستهای تفرقهافکنانه و کمکهای هدفدار سبب دامنزدن به اختلافات بین این احزاب و گروهها شدند.
از سوی دیگر نیز با نفوذ کشورهای حاشیه خلیج فارس و استفاده ابزاری از مسائل مذهبی و رخنه وهابیون به افغانستان و گسترش تفکرات افراطگرایانه و همچنین نقش پاکستان باعث شد تا افغانستان وارد مسائل حزبی و داخلی شود و این کشور نه به یک جامعه متحد بلکه به صحنه درگیری و جنگ مداوم تبدیل شد.
اشتباه استراتژیک شوروی در افغانستان
زمانی که شوروی در سال 1989 ارتش خود را از افغانستان خارج کرد، شکست آنها کامل و غیرقابل جبران به نظر میرسید و اکثر افغانها نیز تلاشهای شوروی سابق برای تحمیل حکومت کمونیستی و قبول دولت دستنشانده آنها را نپذیرفتند.
یکی از افسران افغان کمونیست که در کنار روسها میجنگید دلیل شکست شوروی در افغانستان را اینگونه بیان کرد که مسکو نتوانست بر تصویر ایجاد شده خود نزد مردم افغانستان به عنوان «کافران منکر خدا» غلبه کند.
دولت کمونیستی شوروی در مرحله نخست نباید با دین و اعتقادات مردم وارد جنگ میشد و پس از آن نیز نباید رژیمی دستنشانده را در کابل مستقر میکرد.
استقرار دولتی کمونیستی در افغانستان باعث شد که آنها هرگز حمایت واقعی تودههای مردم افغانستان را نداشته باشند و عدم حمایت مردم و مشروعیت حکومت دستنشانده شوروی سبب فاصله گرفتن مردم از آن و بهرهبرداری رقبای غربی ابرقدرت شرق از این موضع شد.
با این حال، تمام اشغالگریها در افغانستان همواره با مقاومت مردم این کشور روبرو شده است، تاریخ گواهی میدهد که در نهایت هیچ اشغالگری قادر نشد تا به طور کامل بر افغانستان کنترل یابد و در نهایت با متحمل شدن تلفات سنگین مجبور به ترک این کشور شدند. به نظر بسیاری، حضور نظامی آمریکا نیز در افغانستان با شکست روبرو خواهد شد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/9374
تگ ها: