نویسنده: مریم یاوری:
روز جمعه عدهای از هواداران زلمی خلیلزاد در شهر هرات گردهم آمده و با ابراز حمایت از وی خواهان کاندیداتوری خلیلزاد برای پست ریاست جمهوری شدند. آنچه که واضح است اینکه این عده هر چند تعدادشان خیلی اندک بودند، اما همین تعداد هم نمیتواند بدون برنامه ریزی گردهم جمع شوند. این موضوع زمانی واضحتر میشود که بدانیم، ماهها میشود که آقای خلیل زاد فعالیتهای انتخاباتی خودش را آغاز نموده است. هر چند با توجه به اینکه خود آقای خلیلزاد هم میداند در میان مردم از جایگاهی برخوردار نیست که بتواند با رأی مردم به کرسی ریاست جمهوری تکیه زند، اما بر اساس بعضی گزارشات، این احتمال هم وجود دارد که وی از کاندیدای دیگری حمایت کند. اما چرا خلیلزاد جایگاه مردمی در افغانستان ندارد؟
خلیلزاد به عنوان یکی از عوامل دولت امریکا که نقش ویژهای در اجرای مأموریتهای کاخ سفید در کشورهایی آسیائی، دارد در کشور ما شناخته میشود. خلیلزاد بهویژه در جریان تحولات سیاسی افغانستان در ماههای پس از سقوط طالبان بر سر زبانها افتاد و چند سال فعالیت به عنوان سفیر امریکا در کابل از جمله وظایف وی برای دولت امریکاست، وی هم چنین به عنوان مسؤول و نمایندۀ امریکا در امور سیاسی عراق در پی سرنگونی صدام وظیفه اجرا کرده است.
خلیلزاد گرچه اصل و نسب افغان دارد، ولی در سالهای دهه 70 میلادی وقتی که در دانشگاه امریکایی بیروت تحصیل میکرد، برای ادامه تحصیل به شیکاگو (امریکا) رفت. دانشگاه (شیکاگو سنتا) زیر نفوذ محافل راست امریکا میباشد و خلیلزاد نیز به هنگام تحصیل در این دانشگاه به سوی اولین محافل (نئوکنزرواتیو) امریکا که هم اینک قدرت را در واشنگتن در دست دارند، گرایش پیدا کرد.
وی در امریکا با (شریل بنارد) نویسنده پرخواننده و فمینیست اتریشیتبار آشنا شده و با او پیوند زناشویی بست.
در سال 1979، زمانی که وی تحصیل دکترای خود را به پایان میبرد، افغانستان به اشغال شوروی در آمد. خلیلزاد در امریکا باقی ماند و به تدریس در دانشگاه کلمبیا (نیویورک) مشغول شد و همزمان به صف هواداران (زبگنیو برژینسکی( پیوست. برژینسکی به عنوان مشاور امنیت ملی امریکا در زمان جیمی کارتر، استراتژیهایی برای مهار کمونیسم بینالمللی طراحی کرد و نهایتاً این تئوری را مطرح کرد که ایالات متحده در چارچوب تحکیم موقعیت بینالمللی خود و نیز به سبب نیازهای نفتیاش، باید کنترل آسیای مرکزی را در دست بگیرد.
خلیلزاد در اوایل دهه 1980 به تابعیت امریکا درآمد و به سبب آگاهی و آشناییاش با امور افغانستان، برای هر دولتی در واشنگتن فردی با ارزش تلقی میشد و به ویژه تعلق فکری وی به محافظهکاران، راه او را برای ورود به دولت ریگان هموار کرد.
در سال 1984 یعنی دورانی که (جرج شولتز) وزارت خارجه امریکا را بر عهده داشت، خلیل زاد برای مدت یک سال به عضویت شورای برنامهریزی این وزارتخانه درآمد. ریاست این شورا را نیز (پاول ولفویتز) بر عهده داشت که اینک معاون رامسفلد، وزیر جنگ امریکاست.
در آن زمان خلیلزاد با سلسله مقالات و متنهایی که درباره افغانستان منتشر میکرد، کم و بیش در محافل رسمی امریکا چهره شناخته شدهای به شمار میرفت.
از سال 1985 تا 1989 خلیلزاد مشاور ویژه معاونت وزارت خارجه امریکا در مورد جنگ ایران و عراق بود. وی در مورد غیر قابل اعتماد بودن صدام نیز به مقامات امریکایی مطالبی گفته بود. در سال 1992 با انتخاب بیل کلینتون به ریاست جمهوری امریکا، خلیلزاد از پستهای دولتی خارج شد و به یک گروه مشاوره و نظریه پردازی محافظهکار به نام ( Corporation Rand ) پیوست که قبلاً هم در آن به مسائل و امور دفاعی میپرداخت.
همزمان، وی چند ماهی نیز مشاور شرکت نفتی (اونیکال( بود. از جمله مشاوران این شرکت، یکی هم حامد کرزی بود که خلیلزاد در گماردن و انتخاب وی به ریاست دولت افغانستان نقش اصلی را بازی کرد.
خلیلزاد به طالبان به عنوان نیرویی نگاه میکرد که بنیادگراییاش از جمهوری اسلامی ایران کمخطرتر است و قادر است صلح و ثبات را به افغانستان باز گرداند. اما بعداً با حمله موشکی امریکا به مقر بنلادن در افغانستان که در پی انفجار سفارتخانههای امریکا در کنیا و تانزانیا صورت گرفت، وی نیز تغییر موضع داد و از طالبان روی گرداند.
خلیلزاد در همین ایام از چهرههای اصلی گروه نئومحافظه کار تازهتأسیسی به نام (پروژه قرن امریکای جدید) بود که از جمله در سال 1998 در نامهای به کلینتون خواهان آن شد که امریکا بدون توجه به آرای سازمان ملل و با توسل به نیروی نظامی، حکومت صدام را براندازد.
این نامه را علاوه بر خلیلزاد، کسانی همچون (ولف ویتز)، (دونالد رامسفلد) وزیر جنگ کنونی امریکا و مشاور ارشد وی یعنی (ریچارد پرل( نیز امضا کرده بودند.
با راه یافتن جرج. دبلیو. بوش به کاخ سفید در جولای 2001، خلیلزاد مأموریت یافت که در وزارت جنگ، انتقال امور به وزیر جدید (رامسفلد) و همکاران وی را سازماندهی کند. او بعداً از سوی بوش به ریاست بخش آسیای مرکزی و خلیج فارس در شورای امنیت ملی امریکا گمارده شد. ریاست این شورا را (کوندولیزا رایس( به عهده داشت که وی نیز از دیگر چهرههای شاخص محافل نئومحافظهکار امریکاست.
در پی حادثه 11 سپتامبر، خلیلزاد به پرنفوذترین شخصیت مسلمان و غیر امریکایی نسب در دستگاه رهبری امریکا بدل شد. با سقوط طالبان، شکلدهی به ساختار سیاسی افغانستان مطابق با طرحهای امریکا، به اولین آزمون بزرگ خلیلزاد بدل شد.
وی در انصراف ظاهرشاه از نامزدی ریاست دولت موقت افغانستان نقش موثری داشت و در جریان لویی جرگه نیز، خلیلزاد گهگاه آشکارا به دخالت در روند بحثها و تصمیمگیریها میپرداخت و آنها را در مسیر مورد نظر خود هدایت میکرد.
وی در صحنه عراق نیز حضور داشت اما نظرات وی در عراق مطابق برنامههای دولتش پیش نرفت.
گفتنی است، مطالب فوق با استفاده از دادههای دو روزنامه آلمانی (تاتس( و (فرانکفورتر روند شاو) تهیه شده است.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/843