پایان رنج های سفر،
اشک های شوق،
بارقه های رحمت،
قربان، روزی است که شادی و شور و شعف را با حزن و حرمان و حسرت به هم آمیخته است. آنان که با دست رفاقت توفیق، راهی حرم بوده اند و میهمان مکّه و مدینه و مروه و منا، اینک به هنگام عید قربان ـ که اندک اندک، آهنگ بازگشت نواخته می شود ـ از سویی با مهر و لبخند از حلاوت عبادتی می گویند که به انجامش موفق بوده اند و از سویی دیگر، از اندوه انبوهی که آوار دلشان شده، و قصه سنگین فراقتی که غصه قلب هایشان.
در آن سوی دیگر، مردمانی که سالیان پیش، شیرینی سفر به سرزمین عشق را در ذایقه های معنوی شان به خاطر سپرده اند، شهد شیرین آن خاطره ها را بار دیگر در دفتر ایّام مرور می کنند. مردمی نیز که هنوز فرصت زیارت حج را نیافته اند، دستان خود را نردبان نیایش می کنند و حسرت دیدار را با گل برگ های دعا، بهانه توفیق می سازند.
عید قربان، یادمان همه این حسرت ها و شادی هاست.
حج، تبلور تمام عیار تمامت اسلام و
اسلام، آیین عبودیت و بندگی و
بندگی، شیوه تقرّب با مبدأ هستی است؛
حج، هنگامه حضور حق است.
و حالِ قرب عبد از این رو، باید که هر عمل عبادی، با نیّت نزدیک شدن به پروردگار باشد و الا همه عبادت ها، صورت هایی بی معنا می شود که جز رنج ریا، حاصلی به همراه ندارد.
در تمامی مناسک و مراتب حج نیز از آغاز تا فرجام، اگرچه در قالب های گونه گون و در اشکال مختلف صورت می پذیرد، ولی روحی منسجم و کلیتی هم تافته دارد و زندگی و زایندگی آن، در پرتو همین روح منسجم ـ که همانا رسیدن به مقام تقرّب الهی است ـ رخ می نماید.
امروز که در شادی عید قربان قدم می زنیم، لختی با خود بیندیشیم که اگر آن روز، ابراهیم خلیل، اسماعیل را ـ که همه هستی و نمادی از تعلق دنیایی اش بود ـ به قربان گاه برد،
امروز، اسماعیل ما کیست؟
کدام تعلق، بر بال پرواز ما زنجیر شده است؟
مال؟ مقام؟ موقعیت؟ جوانی؟ زیبایی؟ یا...
بگذر از فرزند و جان و مال خویش تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست تا چو اسماعیل، قربانت کنند
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/8360
تگ ها: