حمله روز گذشته به مسجد امام زمان در شهر کابل که نمازگزاران جمعه را هدف قرار داد و به شهادت و زخمی شدن تعداد کثیری از آنها منجر شد، این سوال را به صورت جدی در ذهن همگان خلق کرد که چرا در یکسال گذشته، آمار حمله به مراکز دینی و مذهبی اینقدر افزایش یافته است؟
از میان همه احتمالات، این گزینه نزدیکتر به ذهن است که در یکسال گذشنه، دسترسی مهاجمین انتحاری به وسایل مورد نیاز برای حمله و همچنین اطلاعات مراکز مورد حمله بیشتر شده. همچنین نیروهای انتحاری اکنون راحتتر وارد کابل میشوند و به اسانی به محل هدفهای مورد نظر خود میرسند. کما اینکه گفته میشود در حمله دیروز نیز مهاجمین سوار بر یک عراده موتر زره به محل مسجد امام زمان رفته اند و موترهای زرهی در کابل، به اسانی در اختیار هرکسی و خصوصا نیروهای تروریستی قرار نمیگیرد.
با این وصف باید پرسید که چه اتفاقی افتاده است که دسترسی مهاجمین و انتحاریها به مواد انفجاری و نیز اطلاعات مراکز مذهبی افرایش پیدا کرده است؟
از طرف دیگر، هدف گیریهای حملات انتحاری بیانگر این واقعیت است که تلاش در جهت تفرقه افکنی مذهبی به شدت ادامه دارد و به همین منظور، مشخصا مراکز خاص مذهبی (متعلق به شیعیان) هدف حملات قرار میگیرند.
بنابراین در قدم اول به این نکته باید توجه کرد که چه کسی یا گروهی میتواند از داخل نظام و حکومت، دسترسیهای لازم را به تروریستها بدهد؟
شاید اولین گزینهای که در این رابطه به ذهن هرکسی میآید، نام حکمتیار، امیر حزب اسلامی باشد که اکنون در کابل سکونت گزیده و ظاهرا در قالب پروسه صلح به دولت پیوسته است.
با حضور حکمتیار در کابل، بخش زیادی از نیروهای تحت امر او هم بدون اینکه ملزم به تحویل دادن سلاحهای خود بانشد وارد کابل شده اند و ازادانه در رفت وامد هستند.
از طرف دیگر، حکمتیار نشان داده که شدیدا به دنبال تفکرات افراط گرایانه است. او دشمنی خود با شیعیان را به کرات و به وضوح اعلام کرده است.
تفکرات او بیشتر به داعش نزدیک است و همین باعث شده بود که ورود او به کابل با احساس خطرهایی همراه شود.
از طرف دیگر، نحوه حملات تروریستها نشان میدهد که دزدها با خانه اشنا هستند. و افزایش نیروهای حکمتیار در تمام مناطق تحت تسلط دولت و همزمانی آن با افزلیش حملات تروریستی این گمانه را افزایش میدهد که ممکن است نیروهای حکمتیار در این نا ارامیها نقش داشته باشد.
دلیل این گمانه هم موضع گیریهای پیشین حکمتیار است.
حکمتبار در سالهای گذشته، مرتبا با انتشارهای پیامهایی، دیدگاه واقعی خود را اعلام کرده است. او در پیام عیدانه خود در سال ۹۲ گفته است که ” دادن سهم بزرگ به اقلیتها در نیروهای امنیتی افغانستان، ساختن ولایت (استان) برای اقلیتها و تعیین والیها به خواست خود آنها” بخشی از این تلاشهای خارجیهای برای بهم زدن دولت مرکزی است.
آقای حکمتیار گفته است که “اکنون بامیان و دایکندی مانند بلخ حیثیت ایالتهای مستقل را دارند.” در این نامه او کاخ ریاست جمهوری افغانستان را متهم کرده است که زیر فشار “دلار دولت ایران و برنامههای آمریکا” دایکندی را ولایت بسازد و اختیار تمام نهادهای ملکی و نظامی ولایات مرکزی را به “هزارهها و شیعهها” بسپارد.
گلبدین حکمتیار در ادامه پیام خود به اختلافات ارضی اشاره میکند که میان کوچیها و شماری از هزارهها در ولایت وردک بروز کرد. او میگوید:” گروه های تحت حمایت آمریکاییها را تشویق کردند تا زمینهای پشتونها را غصب کنند، به کوچیها اجازه نمیدهند که به مناطق خود و چراگاهای خود بروند.”
آقای حکمتیار به هزارهها هشدار میدهد که “آنروز فرا خواهد رسید که مردم مظلوم افغانستان برای احقاق حقوق غصب شده شان کمر ببندند و در آن زمان در هیچ گوشه کشور پناهگاهی برای خود نخواهند یافت. بعضی از آنها به ایران فرار خواهند کرد و ایران هم با آنها سلوک وحشیانه و بیرحمانه خواهد کرد.”
آقای حکمتیار در بخشهای دیگری نامه خود به مقایسه وضعیت کنونی با زمان خروج نیروهای شوروی از افغانستان پرداخته و گفته است که با خروج نیروهای خارجی از افغانستان حامیان داخلی آنها “با چنان عقوبت دردناک مواجه خواهند شد که برای نسلهای آینده مایه عبرت باشد.”
در این پیام حکمتیار، به وضوع دشمنی او با شیعیان و هزارهها ابراز شده و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی به وضوح قابل احساس است.
گزارش کامل این پیام حکمتیار در سال ۹۲ در رسانههای معتبر و همچنین بیبی سی منتشر شده است.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/8265
تگ ها: