نویسنده: احمد عمران
آنچه که از اوضاع و احوالِ کشور در هفتههای اخیر برمیآید، نشان از یک برنامۀ مدون و تنظیمشده در راستای آشوب و برهم زدنِ وضعیت سیاسی و امنیتی کشور دارد. چه از جنگها و نسلکشیهای وحشتناک در برخی ولایتهای شمالی کشور و یا توطیههای روشن در برابر برخی از شخصیتهای سیاسیِ جریان مقاومت، و چه از حرفها و سخنانِ غیرمسوولانه و بهشدت تعصبآلودِ کسانی که خود را ناجی کشور در برابر تجاوز و اشغال معرفی میکنند.
گاهی فکر میشود که این حوادث و اتفاقها به صورت ناهماهنگ و تصادفی به وجود میآیند، ولی آنانی که مسایل را به صورتِ زنجیرهیی دنبال میکنند، نیک دریافتهاند که هیچیک از این حوادثِ به ظاهر پراکنده، تصادفی و غیرتعمدی نیستند. در پشتِ این قضایا طرح و برنامهیی وجود دارد که میخواهد به صورت سیتماتیک به حذف و انزوای شخصیتها وجریانهایی بپردازد که بیشترین تلاش را در راه آزادی، عدالت و برابری در کشور انجام داده اند. متأسفانه این برنامه از دیرزمانی در کشور طرحریزی شده و هرازگاهی با چهره و رویکردِ تازه به آزمایش گرفته میشود.
بخشی از مشکل فعلی، مشکل تاریخی است که در افغانستان در ظلِ حاکمیتهای غیرمردمی و استبدادی شکل گرفته و به عنوان سیاست اصلیِ این دولتها از گذشتههای دور دنبال شده است. معضل در این عرصه کلانتر از آن است که با چند جملۀ کوتاه بتوان از عهدۀ ترسیمِ آن بیرون شد، ولی به این نکته باید بسنده کرد که تقابل قومی و زبانی، بخشی از سیاستِ این حاکمیتها و گروهها بوده که در سایۀ آن توانستهاند ارعاب و خشونت را در جامعه قانونی بسازند.
امروز وقتی ازبیکها، تاجیکها، هزارهها و دیگر اقوام دعوای سهم و مشارکتِ سیاسی دارند و به هر کسی که از قوم و تبارشان داعیۀ گرفتن حقشان را کرد اعتماد میکنند، ناشی از همان سیاستِ حذفگرایانهیی است که در افغانستان از چند دهه به اینسو دنبال میشده است. این سیاست با آن چهرۀ خشن و مشخصِ خود البته به یُمنِ حوادثِ چهار دهۀ اخیر و به ویژه در سالهای جهاد و مقاومت حالا از کارکرد رسمی و علنی افتاده، ولی انکار نمیتوان کرد که به صورتِ پنهان و بهشدت خطرناک از سوی همان گروهها و یا گروههای جانشینِ آنها در کشور دنبال میشود.
وقتی در میرزاولنگ نسلکشی قومی را شاهد هستیم که البته از این دست حوادث در سالهای اخیر بارها اتفاق افتاده و یا عملاً در یک تظاهراتِ مردمی به روی تظاهرکنندهگان آتش گشوده میشود و یا آقای حکمتیار رهبر یکی از شاخههای حزب اسلامی از روزی که به روند صلح پیوسته، به صورت هماهنگ و پیوسته به یک زبان و یک جریان حمله میبرد، اینها هیچ یک بیارتباط با یکدیگر نیستند.
آقای حکمتیار دقیقاً در راستای آنچه که در میرزاولنگ و یا در تظاهرات مردمی کابل اتفاق افتاد، عمل میکند. این حوادث به صورت سیستماتیک با یکدیگر در پیوند اند و به همان عقدۀ حلناشدۀ تاریخی در کشور برمیگردد. وقتی آقای غنی از جوانسازی ادارۀ ملی افغانستان سخن میگوید و یا در یک جمعِ بزرگ شاه امانالله را قهرمان ملی میخواند، اینها به صورتِ تصادفی و یا بر اساسِ عرق ملی بر زبانش جاری نمیشوند. آقای غنی میداند که کیها را باید هدف قرار داد، از چه راهی و برای چه منظوری. او هرگز در برابر حکمتیار سخنِ سخت نمیگوید ولی حاضر است که بخشی از مردم افغانستان را بر اساس سیاستهای یونی از کشور بیرون اندازد.
آقای غنی از روزی که سیاستِ افغانستان را به دست گرفته، زیر نامهای زیبا و جاذبهانگیز برای مردم، سیاستهای قومیِ خود را دنبال میکند. آقای غنی یاد دارد که چگونه با چیغ کشیدن مردم را بفریبد و آرام سازد. او زیر نامهایی چون مبارزۀ بیامان با فساد اداری، تفنگسالاری، تأمین عدالت و قانون، عملاً کسانی را هدف قرار میدهد که مخلِ سیاستهای قومیِ او میتوانند شناخته شوند.
آقای غنی هیچ برنامۀ اقتصادی امیدبخش برای آینده ندارد. حرفهایی که او در این عرصه مطرح میکند، هیچ بنیاد علمی و تخصصی ندارد و فقط شعارهایی است که همیشه میتوان برای فریفتنِ دیگران به زبان آورد. کدام برنامۀ اقتصادی آقای غنی وضعیت کشور را تغییر داده است؟ کدام برنامۀ مدونِ او به کاهش فساد اداری انجامیده است؟ بر اساس چه مکانیسمی موفق شده که امنیت را بهتر سازد؟
همانگونه که در عرصۀ امنیت در بدترین وضعیتِ ممکن قرار داریم، به همان میزان نیز در عرصۀ اقتصادی و حکومتداری خوب! نیز موفقیت داشتهایم. اگر امروز مردم از امنیتشان راضی اند، آن وقت میتوانند از وضعیت اقتصادی و ادارۀ دولت نیز راضی باشند. آیا چنین است؟ آیا کسی میتواند بگوید که بلی من از امنیتِ کشور کاملاً راضی ام که آن وقت این آدم مُحق باشد که از سیاستهای اقتصادی و مدیریتی آقای غنی نیز احساس رضایت کند؟!
ما متأسفانه گاهی دچار "فریب ارقام" میشویم و فکر میکنیم که چون فلان شخص با ارقام و اعداد سخن میگوید، پس آدم فهمیده و دارای برنامه است. در حالی که هیچ گاهی صحتِ ارقام و اعدادی را که این فرد ارایه کرده، نیازمودهایم. آقای غنی نیز یاد گرفته که چگونه جامعه را دچار "فریب ارقام" سازد و از خود چهرهیی متفاوت، عدالتخواه و برابریطلب معرفی کند.
منبع: ماندگار
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/8153
تگ ها: