هالیوود سالهاست با تروریست و خطرناك نشان دادن كشورها، در كنار مظلوم نمایی دست به خلق قهرمانان اسطورهای امریكایی برای نجات جهان زده است.
یكی از سیاستهای قدیمیهالیوود تا به امروز دشمن تراشی برای امریكا بوده است و به این وسیله با القای هراسی همیشگی به مردم این كشور از وجود دشمن فرضی، قهرمانانی اسطورهای را نیز برای مردم امریكا خلق كند. در بسیاری از این فلمها دشمنان امریكا ماهیتی واقعی دارند ولی قدرت آنها بسیار بسیار بالاتر از آن چیزی است كه در واقعیت وجود دارد. به عنوان مثال میتوان به كوریای شمالی اشاره كرد كه چند سالی است در فلمهایهالیوودی در كنار مسلمانان به دشمنی بسیار قدرتمند و تروریستهایی بیرحم تبدیل شده است. این دشمن سعی دارد كل مردم امریكا را نابود كند.
شخصیت دشمن (یا دشمنان) در تمام این فلمها بدون پرداخت است و حداكثر چیزی كه از این دشمن به بیننده نشان داده میشود، شخصیتی است بسیار سطحی، بدون عمق و نمونه نما كه از هیچ منطقی برخوردار نیست. او با بیرحمی تمام به امریكا حمله میكند و سعی دارد مردم امریكا را بدون هیچ دلیلی قتل عام كند.
كوریای شمالی محور فلمها امریكایی
در طی دو سال گذشته همزمان با وقایع سیاسی حول محور بحران كوریا، شاهد فلمهایی از این دست هستیم. در سال گذشته میلادی فلم طلوع سرخ ( Red Down ) به كار گردانی دن بردلی را شاهد بودیم كه ماجرای آن به حمله سربازان كوریای شمالی به امریكا مربوط میشد.
در این فلم ابتدا بحران اقتصادی اروپا خصوصا یونان، اسپانیا و پرتگال مطرح و سپس به حملههای سایبری به سیستمهای امنیتی امریكا اشاره میشود. پس از آن به كوریای شمالی اشاره شد و علت اصلی تمام مشكلات جهان، كوریای شمالی معرفی میشود. البته اینكه بحران اقتصادی و حملههای سایبری چه ارتباطی با كوریای شمالی دارد، تا انتهای فلم به آن اشاره نمی شود.
در ادامه گروهی از جوانان كه موفق به فرار از دست ارتش كوریا شده اند، تصمیم میگیرند با یكدیگر متحد شوند و در قالب یك گروه پارتیزانی به مقابله با نظامیان كوریای برخیزند و موجبات آزادی امریكا را فراهم آورند.
در سال جاری فلم دیگری به نام اولیمپوس (كاخ سفید) سقوط كرده است (Olympus Has Fallen ) به كارگردانی آنتونی فوكوآ در ماه مارچ روی پرده رفت و به علت ساختار نسبتا بهتر خود در مقایسه با آثاری از این دست، و نیز حضور هنرپیشگان معروفی چون جرارد باتلر در نقش مایك بنینگ، آرون اكهارت در نقش رئیس جمهور و مورگان فریمن در نقش رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده امریكا، توانست از فروش خوبی برخوردار شود.
قصه این فلم حول شخصیت مایك بنینگ شكل گرفته و قرار است وی در تحولی بسیار جالب در ماجرایی اكشن و پر التهاب، به اسطوره انتهای فلم بدل شود.
در ابتدای فلم حادثهای برای اتومبیل رئیس جمهور رخ داد و مایك كه فرماده تیم محافظتی رئیس جمهور است، اقدام به نجات وی میكند؛ اما نمی تواند همسر رئیس جمهور را نجات دهد و همسر رئیس جمهور در این حادثه كشته میشود. این مساله موجب میشود كه رئیس جمهور مایك را كه یادآور آن حادثه تلخ است كنار بگذارد. مایك رسما به قهرمان طرد شده فلم تبدیل میشود و باید در ادامه فلم در تلاشی مجدد، خود را به اثبات برساند و در انتها به شخصیتی اسطورهای بدل شود.
۱۸ ماه بعد تروریستهایی به سركردگی فردی به نام ین ساك كانگه به كاخ سفید حمله میكنند و پس از تصرف كاخ سفید، رئیس جمهور و برخی از اعضای بلندپایه امریكا را گروگان میگیرند.
تا این فسمت از فلم یكی اهداف اصلی و اولیه این گونه فلمها (خلق دشمن) محقق شد.
تروریستها به طرزی باورنكردنی و با مهارتی فوق تصور، چنان كاخ سفید را تسخیر میكنند كه گویی از نیرویی فرار طبیعی برخوردارند. جالب اینجاست كه ارتش امریكا كه ادعای قوی ترین نیروی نظامی دنیا را دارد، نمی تواند كوچكترین خللی در عملیات تروریستها ایجاد كند.
با توجه به تاریخ سینمای امریكا و فلمهای با همین مضمون، میتوان به راحتی به هدف دوم فلم (خلق اسطورهای امریكایی) رسید. مایك بنینگ - همانند جان مك كلاین قهرمان سری فلمهای جان سخت ( Die Hard ) - قهرمانی است بدون تحولی درونی اما با حادثهای روبرو میشود كه تبعات آن جهانی است. این نكته دقیقا همان عنصری است كه قهرمانان محبوب امریكایی در اكثر فلمهای پر خرج و اكشنهالیوودی از بهره برده اند.
امریكا در این فلمها به نمایندگی از تمام دنیا مورد حمله قرار میگیرد و خطری كه امریكا را تهدید میكند به گونهای نمایش داده شده است كه تمام دنیا باید از آن عنصر خطر آفرین در هراس باشند. پس از آن قهرمان امریكایی با ویژگیهایی مشخص و كلیشهای برای نجات امریكا و در واقع دنیا ظهور میكند.
در این فلم نیز ابتدا تروریستهای كوریایی، بسیار بیرحم به مخاطب نشان داده میشوند. آنها سعی دارند با بدست آوردن كد بمبهای اتمی امریكا، تمام امریكا را نابود كنند. در این میان بنینگ جان خود را به خطر میاندازد و برای نجات دنیا وارد عمل میشود.
همچون همه فلمها از این دست، خشونت بسیار بالای تروریستها رفتار بسیار خشن قهرمان امریكایی را توجیه میكند و همین موضوع باعث میشود در انتهای فلم كه مایك شروع به كشتار تروریستها میكند، هیچگاه بیننده احساس نارضایتی نمی كند و كاملا به مایك به خاطر رفتار بیرحمانه اش حق خواهد داد.
این فلم به خوبی توانسته است در جهت دشمن تراشی و مظلوم نمایی امریكا در دنیای خیالی حركت كند و این موضوع را با آب و تاب فراوان، به مخاطب خود در امریكا و دیگر كشورهای دنیا نیز القا میكند.
فلم در انتها نیز نوید ظهور قهرمانی اسطورهای با اخلاقی كاملا امریكایی را به دنیا میدهد.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/786