احمد عمران
سرور دانش معاون دومِ ریاستجمهوری افغانستان میگوید که خصومتها کشور را به پرتگاه سقوط نزدیک کرده است. به گفتۀ آقای دانش، حلقههایی در کشور تلاش میکنند با دامن زدن به اختلافهای قومی، زبانی و مذهبی شرایط را بحرانی بسازند. هرچند که آقای دانش، از افراد و گروههای خاصی نام نمیبرد، ولی مشخص است که منظورِ او از چنین گروههایی، کیها میتوانند باشند.
بدون شک منظور آقای دانش از گروههای خصومتآفرین، نه گروه طالبان است و نه گروه داعش. چون او اگر از چنین گروههایی میخواست سخن بگوید، لازم نمیدید که نامشان را پنهان کند. پس از نظر آقای دانش، گروههایی که در افغانستان خصومتهای زبانی، قومی و مذهبی را دامن میزنند، طالبان و داعش نیستند. از این گفته نمیتوان نتیجه گرفت که آقای دانش در حال برائت دادنِ این گروههاست؟... از جانبی، منظور آقای دانش از این گروهها، گروه خودش و رییسجمهوری هم نیست که بخواهند وضعیتِ کشور را بحرانی کنند. به زعم او، آنها در جهت بهبود امور کار میکنند و تلاش دارند که جلو چنین برنامههایی را بگیرند. پس میتوان نتیجه گرفت که در فهرست آقای دانش، گروههایی که با ارگ مرتبط اند هم شامل نمیشوند. پس تنها گروهها و افرادی که باقی میمانند، همینهایی اند که به عنوان معترض و یا منتقد از کارنامۀ دولت انتقاد میکنند و در روزهای اخیر، دست به برخی اقدامهای عملی در جهت بسیج افکار عمومی زده اند.
آقای دانش به نحوی همان گروهها و افرادی را به خصومتورزی متهم میکند که از همپیمانان و متحدانِ سیاسیِ او و رییس جمهوری به شمار میروند. روزی که این افراد از سیاستهای آقای غنی حمایت میکردند، متهم به خصومتورزی نبودند ولی حالا که به نقد کارنامۀ حکومت آغاز کرده اند، متهم به دامن زدن به خصومتهای زبانی و قومی شده اند. این نشان میدهد که برداشتِ دولتمردان کشور از سیاست چقدر برداشتِ سطحی و متکی بر منافع شخصی است. وقتی کسانی فکر کنند که آنها همه چیز را از دیگران بهتر میفهمند، از همان زمان فاجعه نیز آغاز میشود!
فاجعۀ بشری به دلیل تکثر آرا و برداشتهایشان نبوده، بل در این نهفته بوده که عدهیی فهم و برداشتِ خود را یگانه فهم و برداشتِ دقیق و درست از مسایل دانسته و دیگران را به بدفهمی و خصومت با منافع عمومی متهم کرده اند. همواره در چنین سیاه و سفید دیدنها، یک چیز پنهان نگه داشته شده و آن منافعی بوده که این گروهها از ترویج چنین سیاستی بهدست میآورده اند.
ارگ ریاست جمهوری همین حالا با داشتن منابر و امکاناتِ فروانِ رسانهیی و غیررسانهیی، چنان جوی را در کشور رقم زده که عملاً تا صفبندیهای فیزیکی، فقط یک انگشت فاصله باقی مانده است. از جانبی، وقتی کسانی مدیریتِ یک کشور را به دست دارند، باید نسبت به همه نگاه یکسان داشته باشند و فضایی را به وجود نیاورند که عدهیی خود را بیگانه و به دور از تصمیمگیریها بدانند. فضایی که امروز در کشور رقم خورده، محصول سیاستهاییست که ارگ ریاست جمهوری در پیش گرفته و باعث شده که نزدیکترین متحدان خود را از دست بدهد.
آقای دانش یک بخش واقعیت را میبیند، ولی از دیدن بخش دیگرِ آن یا محروم است و یا نمیخواهد از آن یاد کند. بخش دیگرِ واقعیت در سخنان معاون اولِ مجلس نمایندهگان تبلور یافته که همزمان با سخنان آقای دانش، از تربیون مجلس نمایندهگان بازتاب یافت. همایون همایون معاون اولِ مجلس نمایندهگان در یک سخنرانی تند در این مجلس، رییس جمهوری را به ایجاد اختلافات در کشور متهم کرد و هشدار داد که اگر او دست از چنین سیاستهایی برندارد، با کودتای سفید روبهرو میشود. آقای همایون گفت که مردم از سیاستهای تبعیضگرایانۀ ارگ به ستوه آمده اند و این باعث میشود که حرکتی بر ضد دستگاه فعلی در سراسر کشور به راه افتد که منجر به سقوط آن خواهد شد.
چرا یک تن به عنوان معاون اول ریاست جمهوری، دیگران را متهم به دامن زدنِ اختلافات میکند، ولی یک تنِ دیگر در شورای ملی، این اتهام را متوجه خود این افراد میسازد؟ حقانیت با کدام یک است؟ آیا معاون ریاست جمهوری درست میگوید و یا معاون مجلس نمایندهگان؟
بدون شک وقتی کسی خود را محکِ حق و باطل بداند، به چنین قضاوتی میرسد که خودش راه درست را میپیماید و دیگران در ضلالت بهسر میبرند. آقای دانش از جایگاهی سخن میگوید که قدرت برایش مهیا کرده است. او بلندگوی ساختاری است که همه چیز را قبضه کرده و به دیگری فرصت نمیدهد که ابراز وجود کند.
آنچه که باعث افزایش خصومتها در کشور میشود، تشکلهای سیاسی و ایتلافها و نوشتههای انتقادی نیست، بل سیستمی است که به صورتِ بیمهابا تبعیض و بیعدالتی را دامن میزند. افغانستان با شانزده ساعت کارِ رییس جمهوری، هر روز به سمت گسستهای بیشتر اجتماعی و سیاسی پیش میرود. هر روز تلاشی تازه را شاهد هستیم که عدهیی را به دور هم جمع کند تا از آنچه که فکر میشود به اضمحلال کُلی جامعه خواهد انجامید، جلوگیری شود. اگر فکر کنیم که اینها همه دغدغۀ امتیازگیری و رسیدن به قدرت را دارند، بدون شک اشتباه فکر میکنیم، هرچند که نمیتوان انکار کرد که هدف عدهیی ممکن است همین چیزها باشد.
نباید مردم را چنان دستکم گرفت که نمیدانند در کشور چه میگذرد و کیها در پی چه هدفهایی هستند. لااقل تجربۀ اینهمه سال درد و رنج، به مردم دیدی نسبتاً واضح از آنچه که در کشور میگذرد، داده است. ضربالمثل معروفی در میان مردم وجود دارد در مورد کسانی که واقعیتها را نمیبینند و یا میخواهند از آنها تعبیرهای مندرآوردی ارایه دهند. این ضربالمثل میگوید فلانی سرنا را از سرِ کلانش پف میکند. حالا هم وقتی به صحبتهای بعضیها توجه شود، این ضربالمثل مصداق پیدا میکند.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/7539
تگ ها: