کارشناس مسائل شبه قاره گفت محور استراتژی جدید آمریکا در افغانستان افزایش نظامیان و شرکت مستقیم در جنگ است که شکل تهاجمی تری نسبت به گذشته خواهد داشت.
بنفشه اسماعیلی
جنگ آمریکا در افغانستان طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا در یک کشور خارجی خوانده شده است و هزینهای که این کشور در افغانستان مصرف کرده، به مراتب بیشتر از هزینهای است که آمریکا برای بازسازی اروپا پس از جنگ جهانی دوم مصرف کرده بود.
با این وجود واشنگتن هیچ دستاودری در این جنگ به دست نیاورد و اکنون بعد از گذشت بیش از ۱۶ سال، تیم ترامپ رئیس جمهوری آمریکا، برای برون رفت از این بحران استراتژی جدیدی را در مورد افغانستان اتخاذ کرده که حدود ۳ هفته آینده اعلام میشود با توجه به این موضوع و همچنین تحولات اخیر منطقه، خبرنگار مهر گفتگویی با (پیر محمد ملازهی) تحلیلگر مسائل شبه قاره انجام داده که در ادامه از نظر میگذرد:
*آمریکا در حدود ۳ هفته آینده استراتژی جدید خود در افغانستان را اعلام میکند. با توجه به رویکرد دولت (ترامپ) در افزایش اختیارات پنتاگون در افغانستان و همچنین اعلام وزیر دفاع این کشور مبنی بر افزایش نظامیان آمریکایی در این کشور، استراتژی جدید واشنگتن در کابل را چگونه ارزیابی میکنید؟
استراتژی که آمریکاییها در زمان (باراک اوباما) رئیس جمهوری سابق آمریکا در افغانستان اتخاذ کردند در حال حاضر قابل توجه تیمی که با ترامپ کار میکنند، نیست. وزیر دفاع و سایر مقامات امنیتی آمریکا این خط فکری را دیگر قبول ندارند.
اوباما معتقد بود که به تدریج باید شرایطی فراهم شود تا مسئولیت امنیت افغانستان به نیروهای امنیتی دولت کابل سپرده شود و آمریکاییها صرفا تعدادی محدودی از نیروهای خود را برای آموزش در این کشور نگه دارند و در جنگ با مخالفان دولت افغانستان نیز هیچ گونه دخالتی نداشته باشند.
اما تیمی که با ترامپ همراه است معتقد است که این استراتژی باید تغییر کند و یک استراتژی جدیدی را طراحی کردند و مشغول فراهم کردن زمینه برای عملی ساختن آن هستند، محور استراتژی جدید افزایش نیرو در افغانستان است و همچنین اجازه دادن به این نیروها که به طور مستقیم در جنگ شرکت کنند. این تغییر بسیار عمدهای است که بحثهای زیادی را نیز مطرح کرده است و حتی در داخل خود آمریکا نیز این بحث مطرح است که اگر آمریکاییها این استراتژی را در افغانستان پیاده کنند و از دیگر سو روسها از طالبان در افغانستان حمایت کنند، آیا شرایطی مثل جنگ ویتنام پیش نخواهد آمد؟ آیا افغانستان تبدیل به ویتنام آمریکاییها نخواهد شد؟
این بحثها و نگرانیها به صورت خیلی جدی در داخل آمریکا وجود دارد ولی باید گفت که تیمی که اکنون در دولت ترامپ در رابطه با استراتژی افغانستان تصمیم میگیرد، اهداف خود را پیش خواهد برد و نیروهای آمریکایی در افغانستان را نیز افزایش خواهد داد. ما حتی شاهد آن بودیم که ترامپ در اجلاس بروکسل نیز کشورهای عضو ناتو را تحت فشار قرار داد و به زور از این کشورها خواست تا نظامیان بیشتری به افغانستان اعزام کنند. بنابراین با این تفاسیر باید گفت که استراتژی جدید آمریکا در افغانستان نسبت به آنچه در گذشته بوده، تهاجمیتر خواهد بود.
*با توجه به تحولات اخیر، روسیه چه برنامهای در افغانستان دارد و چه استراتژی اتخاذ خواهد کرد؟
در مورد روسیه اخباری وجود دارد مبنی بر اینکه روسها به طالبان نزدیک شده اند و سلاح و امکانات در اختیار آنها قرار میدهند، اما اینکه این سلاح ها و امکانات در چه سحطی است مشخص نیست، آیا این امکانات در سطحی هست که معادلات جنگ را به نفع طالبان تمام کند؛ این روشن نیست.
باید گفت که مهم ترین نیاز طالبان در جنگ، ضد هوایی است که به حملات هوایی طالبان کمک میکند یعنی چیزی شبیه موشکهایی که امریکاییها علیه مجاهدین افغانستان استفاده کردند و باعث شکست آنها شدند.
اگر روسها در این حد جلو بروند و با طالبان همکاری کنند و یک نوع سلاح ضد هوایی در اختیار طالبان قرار بدهند که بتوانند جنگندههای آمریکایی را بزنند در آن صورت معادله تغییر میکند ولی در غیر این صورت جنگ به همین شکل ادامه پیدا میکند. یعنی طالبان بعضی از مناطق را میگیرند و بعد آمریکایی ها و نیروهای دولتی افغانستان آن مناطق را دوباره پس میگیرند و شهرها دست به دست تقسیم میشوند و هیچ تغییری در وضعیت موجود پیش نخواهد آمد، چرا که در شرایط کنونی نه دولت مرکزی افغانستان توان این را دارد که طالبان را به طور کامل شکست بدهد و نه طالبان درآن سطح قرار دارد که بتواند افغانستان را تحت کنترل کامل خود بگیرند و امارت اسلامی خودشان را بنا کنند چرا که با توجه به معادلات کنونی آمریکا نیز در مقابل طالبان دست به مقاومت مسلحانه زده است.
*پاکستان اخیرا اقدام به حصارکشی سراسری در مرزهای خود با افغانستان کرده است و این اقدام سبب اعتراض شدید دولت کابل نیز شده است، با توجه به اینکه افغانستان زیر بار به رسمیت شناختن خط مرزی (دیورند) نشده است. آیا این اقدام اسلام آباد را میتوان نوعی فشار به دولت کابل برای به رسمیت شناختن دیورند دانست؟
حقیقت این است که مسئله مرز بین افغانستان و پاکستان مسئله پیچیدهای است و خط مرزی دیورند که سالهای آخر بین هندِ بریتانیا و (هنری مورتیمر دیورند)، امضا شد در هیچ مقطعی از زمان از سوی افغانستان به رسمیت شناخته نشد، یکی از ریشههای اصلی اختلاف بین پاکستان و افغانستان نیز همین خط دیورند است.
پاکستانیها یک بار دیگر پیش از این نیز اعلام کرده بودند که قصد دیوار کشی در برخی از مناطق مرزی را دارند تا رفت و آمد بین دو کشور را تحت کنترل خود درآورند و عبور و مرور صرفا ازمرزهای مشخص قانونی صورت بگیرد. ولی افغانستانیها هیچ وقت با این طرح پاکستانیها موافقت کردند به خصوص در منطقه (خیبر ایجنسی) که پاکستان چند بار سعی کرد موانعی را ایجاد کند اما این اقدام پاکستان منجر به درگیری نیروهای افغانستانی با نیروهای مرزی پاکستان شد و سرانجام نیروهای افغان اجازه این کار را به پاکستانیها ندادند و اعلام کردند که نیروهای پاکستانی این حصار کشی را در داخل خاک افغانستان انجام میدهند و این اقدام تجاوز به خاک افغانستان است.
اگر چه که پاکستان به لحاظ نظامی در برخی موارد از افغانستان قویتر است و میتواند در برخی مناطق مرزی سیم خاردار بکشد اما اینکه امیدوار باشد که افغانستانیها تحت فشار این مرز را به رسمیت بشناسند و رفت و آمد به شکل قانونی دربیاید امکانپذیر نیست، چرا که این مرز به قدری گسترده است که هر افغانستانی از هر گوشه مرزی میتواند عبور کند و وارد خاک پاکستان شود.
*با توجه به افزایش حملات گسترده تروریستی در شهر کابل و وخیم شدن اوضاع امنیتی افغانستان، بویژه بعد از حمله خونین چهارشنبه (کابل) که اعتراضات گستردهی مردم این کشور برای برکناری سران دولت وحدت ملی افغانستان را درپی داشت و با توجه به خشونتی که دولت کابل در سرکوب کردن تظاهرات کنندگان داشت و منجر به کشته شدن چندین نفرشد، وضعیت دولت وحدت ملی و همچنین اوضاع امنیتی افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
دولت وحدت ملی افغانستان دچار شکافی جدی در درون خود است و علت آن این است که آن دو تیمی که تحت فشار (جان کری) وزیر امور خارجه سابق آمریکا دولت وحدت ملی افغانستان را به وجود آورند، هیچ کدام از وعدههایی که داده بودند را عملیاتی نکردند و (اشرف غنی) رئیس جمهوری افغانستان زیر بار اصلاحاتی که مد نظر (عبدالله عبدالله) و تیمش بود نرفت.
قرار بود که لویی جرگه برگزار شود، اصلاحاتی صورت بگیرد، شورای اجرایی تبدیل به نخست وزیری شود و عبدالله به سمت نخست وزیری ارتقا یابد و قدرت از حالت متمرکز در دست رئیس جمهوری خارج شود و در واقع نوعی توزیع قدرت صورت بگیرد اما هیچ کدام از اینها عملیاتی نشد و الان هم اختلاف نظر در دولت وحدت ملی افغانستان خیلی بالا گرفته است و خود همین اختلاف نظر است که باعث تقویت طالبان و ناامیدی نیروهای امنیتی افغانستان از آنچه که باید اتفاق بیفتد شده است، حتی نفوذ طالبان و داعش در کابل و انجام عملیاتهای تروریستی گسترده نیز بیشتر شده است.
اما بحثی که وجود دارد پیچیدهتر از اینهاست و در واقع موضوع سر این است که ساختار قدرت چگونه باشد، ما در حین تظاهراتی که پس از حمله چهارشنبه خونین در کابل رخ داد دیدیم که (عبدالطیف پدرام) یکی از نمایندگان مجلس افغانستان به راحتی بحث منحل شدن دولت وحدت ملی افغانستان را مطرح کرد واعلام کرد که ساختار قدرت در افغانستان باید به یک نظام فدرالی تغییر پیدا کند و این پیشنهاد را هم داد که افغانستان باید حداقل به ۴ منطقه خودمختار تبدیل بشود؛ یک منطقه پشتون نشین که طالبان آنجا قدرت بگیرند، یک منطقه تاجیک نشین که تاجیکها در آن قدرت بگیرند و یک منطقه ازبک نشین و یک منطقه هزاره نشین.این طرح به مقامات دولتی افغانستان نیز ارائه شده است.
اما مسئله خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست چرا که از یک طرف جناج عبدالله دچار دو دستگی شده و بعضیها نیز اعلام میکنند که عبدالله باید کنار برود و استعفا بدهد و همچنین غنی بعضی از افرادی را که با عبدالله کار میکردند را برکنار کرده و در دیگر سو در دولت اشرف غنی نیز مشکلات بسیاری بوجود آمده است.
بنابراین در این فضای پر آشوب و پر اختلاف و ضعفی که دولت وحدت ملی دارد، طبیعتا نمی تواند یک تصمیم گیری قطعی انجام بدهد که بتواند ساختار قدرت را تعیین کند و حال انجام این تظاهرات و خشونتی که دولت به خرج داد و کشتههایی که دادند با توجه به اینکه تظاهرات کنندگان اکثرا از شمال افغانستان بودند و شمار کمی از پشتونها در میان آنها بود و در واقع این تظاهرات خط فکری بود که پدرام و همفکرانش برای اعمال فشار به دولت افغانستان راه انداخته بود جهت قبول طرح فدرالی شدن دولت وحدت ملی، که البته هنوز پذیرفته نشده است.
*اخیرا (نواز شریف) نخست وزیری پاکستان، به دادگاه این کشور جهت بررسی فساد مالی فزرندانش در رابطه با اسناد (پاناما) احضار شد، با توجه به اختلافاتی که احزاب دیگر پاکستان از جمله حزب (عمران خان) رهبر حزب عدالت این کشور با شریف دارند و با توجه به درخواستهای این احزاب برای برکناری شریف، امکان کنار گذاشته شدن دولت شریف تا چه قوی است؟
متاسفانه دولتهای حزبی در پاکستان دولتهای قویای نیستند و در واقع بخش اصلی قدرت در پاکستان در دست ژنرالهای این کشور و در درون ارتش این کشور است و اینها هستند که باید تصمیم بگیرند، اما یک موضوعی وجود دارد و آن اینکه الان نظامیان پاکستان با توجه به شرایط حال حاضر در منطقه در موقعیتی قرار ندارند که کودتا بکنند و به شکل مستقیم قدرت را به دست بگیرند و مثل گذشته که (مشرف) و یا (ایوب خان) کودتا کردند، آن شرایط، الان در پاکستان مهیا نیست. این نگرانی همواره وجود دارد که ممکن است نظامیان دست به کودتا بزنند اما چون شرایط مساعد نیست ارتش ناچار است که با دولتهای حزبی در این کشور کنار بیاید.
گذشته از اینها باید توجه داشت که نواز شریف قبلا یک بار تجربه کودتای ارتش را داشته است، زمانی که ژنرال مشرف کودتا کرد و دولت حزبی نواز شریف را از کار برکنار کرد. بنابراین تجربه نواز شریف هم ایجاب میکند که به گونهای با ژنرالهای ارتش تعامل داشته باشد.
وقتی از این منظر نگاه میکنیم میبینیم که مواضع شریف نسبت به ارتش این کشور تغییر کرده و مناسباتش با ژنرالها بهتر شده و اعتبارات زیادی را نیز به ارتش این کشور اختصاص داده و همچنین در کنار آن مناسبات بین المللی و منطقهای نیز ایجاب نمی کند که تبدیل قدرت در پاکستان پیش بیاید.
همه اینها کمک میکنند به این موضوع که دولت نواز شریف قدرت خودش را حفظ بکند. هر چند که این مسئله تضمین شده نیست، چراکه الان نیز پرونده فساد مالی فرزندان نوازشریف در پیوست با اسناد پاناما در داداگاه مطرح است و تصمیات دیوان عالی کشور پاکستان نیز در این زمینه بسیار مهم است و اگر قرار باشد که شریف از قدرت کنار گذاشته شود، ژنرالهای ارتش پشت این قضیه قرار میگیرند، اما با دولت شریف رو در رو نخواهند شد و اگر تغییری هم قرار باشد صورت بگیرد از طریق دیوان عالی کشور پاکستان صورت خواهد گرفت.
*زمزمههایی مبنی بر بازگشت (راحیل شریف) فرمانده سابق ارتش پاکستان از ائتلاف نظامی آل سعود وجود دارد. احتمال بازگشت شریف از فرماندهی ائتلاف سعودی تا چه حد قوی است؟
قبل از اینکه شریف این مسئولیت را بپذیرد هم مخالفانی وجود داشتند و میگفتند که نباید شریف فرماندهی این ائتلاف را بپذیرد. همان مقامات الان هم همین خواسته را تکرار میکنند و از شریف میخواهند که بازگردد. ولی به نظر نمی رسد که وی از تصمیمی که گرفته برگردد، چرا که فرمانده سابق ارتش پاکستان در این تصمیم گیری تنها نبود، هم دولت نواز شریف و هم ژنرالهای ارشد و فرماندهان اصلی ارتش پاکستان با وی هماهنگ بودند چرا که در غیر این صورت شریف طبق قانون نمی توانست این پست را قبول کند و در واقع برای راحیل شریف در این مورد یک استثنا قائل شدند.
باید گفت که این فشارها برای بازگشت شریف به لحاظ تبلیغاتی وجود دارد اما خیلی سخت میتوان تصور کرد که این فشارها باعث شوند که وی از فرماندهی ائتلاف دست بکشد چرا که این تنها مسئله شریف نیست، مسئله پاکستان است و همکاری که با عربستان سعودی دارد و امتیازاتی که عربستان به لحاظ مالی به پاکستان داده و حضور میلیونها کارگر این کشور در عربستان و حتی نیروهای نظامی پاکستان در عربستان، با در نظر گرفتن همه اینها بسیار بعید به نظر میرسد که راحیل شریف تحت فشار چند نفر به پاکستان برگردد.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/7298
تگ ها: