نویسنده: محمدکاظم کاظمی
ما در افغانستان به (هموطن)، (وطندار) هم میگوییم و این کلمه جدا از معنی معمول خود، یک بار عاطفی و انسانی هم دارد. هموطن یعنی کسی که به طور ناگزیر با ما هموطن است، اما وطندار کسی است که بیش از حد و رسم معمول، این هموطنی را رعایت میکند.
چیزی است مثل (مردمدار) و (دیندار). و من دوست میدارم که محمدحسین جعفریان را یک وطندار بنامم، چون هم دلبسته این کشور است و هم بسیار خدمات برای آن کرده است. درست است که این شخص شناسنامه ایرانی در جیب دارد، اما در پشت این جیب و در قلب او، یک شناسنامه دیگر هم نهفته است، از آن کشوری که جعفریان بسیار چیزها در زندگی خود را بر سر آن نهاده است.
کارهای تألیفی، مستندهای تلویزیونی و مسؤولیتهای جعفریان در افغانستان البته بسیار گسترده است و در این مجال پرداختن به همه مقدور نیست. من فقط به بعضی از اینها اشاره میکنم که در حوزه ادبیات قرار میگیرد. (شانههای زخمی پامیر) اولین کتاب جعفریان برای افغانستان است.
این کتاب اولین جُنگی است که از هنر و ادبیات افغانستان امروز در ایران چاپ شده است. در آن هم شعر یافت میشود، هم داستان، هم نقد، هم سفرنامه، هم گفتوگو، هم عکس. این را میتوان مدخلی برای آشنایی با ادبیات و هنر افغانستانِ دوران جنگ و جهاد دانست.
اما با همه ارزشی که (شانههای زخمی پامیر) دارد، مجله شعر شماره 14 ویژه افغانستان و تهیۀ فلم مستند "حماسۀ ناتمام" از زندگی شهید مسعود، کاری دیگر است.
این مجله را میتوان یک دائرهالمعارف کوچک از شعر افغانستان دانست. بعضی مطالب این ویژهنامه از جمله گفتوگو با استاد واصف باختری شاعر معاصر افغانستان که توسط خود جعفریان انجام شده، از منابع کلیدی در زمینه شعر افغانستان است، به طوری که هر کس پس از آن در مورد شعر امروز افغانستان کار کرده، از بینیاز نبوده است.
(در پایتخت فراموشی) که سفرنامه جعفریان به افغانستان است، از کتابهای بسیار جذاب و در عین حال سودمند برای شناخت کشور و مردم ما در یک مقطع تاریخی است.
ما امیدواریم که دیگر آثار محمدحسین جعفریان در این حوزه نیز به زودی به دسترس علاقهمندان قرارگیرد، هم (سفر به ولایت جنرالها) که سفرنامه مفصلی از اوست و هم (مردی از ترانه و آهن) که گزیدهای از شعرهای عبدالقهار عاصی شاعر معاصر افغانستان است.
اما این جفا و بیانصافی است اگر کارهای ادبیات در حوزه ادبیات افغانستان را به تألیفات او هرچند آثاری است ارزنده و سودمند خلاصه کنیم. جعفریان کسی است که برای افغانستان هم (کار) کرده است و هم (کارگشایی) کرده است. بدین معنی که او با شناخت و نفوذی که در محافل ادبی و مطبوعاتی ایران داشته، بسیار فعالیتها را شکل داده است که شاید در ظاهر، نشانی از نقش او در آنها پیدا نباشد.
از این میان میتوان به انتشار قریب به بیست کتاب در حوزه ادبیات مقاومت افغانستان اشاره کرد اعم از مجموعه شعر، مجموعه داستان و به ویژه سلسلهای از خاطرات جهاد افغانستان که منبعی دست اول و بینظیر از مسایل و وقایع دوران جهاد این کشور است. به این بیفزایید بسیاری مجلات، ویژهنامهها و جنگها را که باز به نحوی با پایمردی جعفریان منتشر شده است، همچون چندین شماره از مجله (خط سوم) و بعضی نشریات دیگر.
اما از همه اینها گذشته، به نظرم محمدحسین جعفریان کاری عمیقتر و پنهانتر از اینها نیز در حوزه فرهنگ و ادب مشترک دو کشور کرده و آن تأثیری است که در اذهان بسیاری از اهل ادب و قلم ایرانی نسبت به افغانستان برجای گذاشته است. حقیقت این است که دوستی، الفت و ارتباط میان اهالی دو کشور همزبان ایران و افغانستان، تا حدودی موقوف بر شناخت متقابل است. یعنی وقتی مردم و به ویژه نخبگان ایران از این مشترکات وسیع زبانی و فرهنگی باخبر شوند و تصویر درستی از مردم و کشور افغانستان داشته باشند، به طور طبیعی این کشور و مردمش را دوست خواهند داشت و نشانهاش هم این که هر کس از اهل قلم و ادب ایران به افغانستان رفته و سفرنامهای نوشته است، سفرنامهاش سرشار است از تحسین و تمجید از این کشور. پس کافی است که جرقه ارتباط زده شود و این انس و الفت خود به خود روی میدهد.
جعفریان با فعالیتهای قلمیاش این جرقه را در دل بسیاری از ایرانیان ایجاد کرده است و چنین است که بسیاری از کسانی که شاید نسبت به افغانستان نگاهی معمولی یا حتی منفی داشتند، با آثار و فعالیتهای او به این کشور علاقهمند شدند و این علاقهمندی، خود برکاتی وسیع در پی داشته است. به همین لحاظ بیجا نیست اگر بگوییم که بیشترین ثمره کارهای جعفریان در مورد افغانستان، نگاه مثبتی است که او در میان جمع وسیعی از مردم ایران، نسب به این کشور ایجاد کرده است.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/710