دوازده سال قبل در چنین روزی، در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ واقعه اى در قلب قطب سرمایه دارى و کشور مدعى پایدارى و مرکز قدرت و ثروت در دنیا روى داد که پیش از آن حادثه اى از این دست هرگز اتفاق نیفتاده بود. گرچه با گذشت 12 سال هنوز پرده از رخ موارد مبهم این واقعه کنار نرفته است اما بازتاب جنبههاى مختلف آن بر بسیارى مناسبات بین المللى و سیاسى سایه تاثیر افکنده است. ابرقدرتى که در این واقعه قلب او نشانه هدف حمله قرار گرفته بود براى جبران آنچه از دست رفته و تثبیت و تحکیم هیبت و شوکت ابرقدرتى، برنامه ریزى وسیعى در جهت بهره بردارى تبلیغاتى و سیاسى از این مسئله صورت داد و با دامن زدن به جو امنیتى و توهم وجود فضاى رعب و وحشت، فکر شهروندان خود را آماده پذیرش محدودیتهاى اجتماعى و محیط پولیسى در داخل و هجوم بى امان تبلیغاتى و بین المللى و حتى حمله نظامى و لشکر کشی به دو کشور خاورمیانه کرد. دائره المعارف نوین این ابرقدرت در چند سال اخیر را واژههاى تکرارى نظیر مقابله با تروریسم، قدرت نظامى، دموکراسى خواهى، صلح طلبى، آزادى نوع بشر، سلاحهاى کشتار جمعى، حقوق بشر، اعطاى آزادى به ملل تحت ستم، حمله پیشدستانه به کانونهاى شر محور شرارت و رهبرى جهان آزادى و نظایر آن تشکیل داده است. اگر مى خواهید بسامد این واژهها را پیدا کنید کافى است مانیفست (استراتژى امنیت ملى امریکا) را که پس از آن واقعه در سال ۲۰۰۲ توسط نومحافظه کاران حاکم بر امریکا عرضه گردیده و بسط و توضیح مکرر آن را توسط مقامات سیاسى و امنیتى این ابرقدرت بنگرید. این واقعیتى است که در چند سال گذشته با آن روبه رو بوده ایم. تقریر و تحلیل این واقعیت از دیدگاه امریکا چنین است: تعدادى تروریست با انجام حمله انتحارى در مرکز امریکا به کانونهاى قدرت و ثروت حمله کرده و خساراتى به بار آورده اند. براى پاسخ به این حمله و جلوگیرى از حملههاى بعدى ما به تعقیب آنها مى پردازیم و با پیشدستى در حمله (Preemptive attack) در کشورهاى پشتیبان آنها با قدرت مسلط نظامى خود حمله مى کنیم و ضمن انهدام تروریستها، به این ملتها آزادى مى بخشیم!
هر چند ما در این مقوله در صدد ارائه چگونگی و شبهات پیرامون حملۀ تروریستی به برجهای تجارت جهانی نیستیم، چرا که این موضوعات در تحلیلهای مفصل مى تواند مورد ریشه یابی قرار گیرد و با برشمردن شاخ و برگهاى نمی شود به نتیجهای رسید، زیرا اگر ریشه مورد توجه قرار نگیرد پرداختن به شاخ و برگ، ظاهرسازى و ظاهرنگرى خواهد بود.
به هر صورت با گذشت بیش از دو دهه از حادثۀ 11 سپتامبر، اکنون سردمداران کاخ سفید بر خلاف شعارهای سر داده شد در سال 2012 در استراتژی امنیت ملی امریکا، در جبهۀ دیگری اقدام به کمک مالی و نظامی به وابستگان همان گروهی میکنند که متهم به دست داشتن در انفجار برجهای دوگانۀ امریکا میباشند!
به هر روی، واقعه ۱۱ سپتامبر نمادی است از تروریسم، وحشت و آدم کشی؛ اما این را هم باید بدانیم که کشتار مردم بیگناه در عراق، فلسطین، افغانستان، مصر، بحرین و کشتار بیرحمانۀ مردم توسط القاعده و تروریستان در سوریه، نیز آدم کشی و تروریسم است. و حمایت تروریسم در هر حالتی حمایت از قاتلین مردم مظلوم است، چه در واقعه 11 سپتامبر باشد و یا چه در سوریه باشد. سوریهای که قربانی تروریسم است، همان تروریسمی که به ساختمانهای تجارت جهانی حمله کرد، همان تروریسمی که به خاطر نابودی آن، 46 کشور دنیا در افغانستان لشکرکشی نمودند، اما جالب است که اکنون ورق برگشته و همین تروریسم، در سوریه مورد حمایت غربیان قرار میگیرد. ولی باید توجه داشت که اگر در نظر اقلیت سردمداران حاکمیت سلطه، جهان دهکده کوچکی شده است که آنان میتوانند پیروزمندانه به هر گوشه آن براحتی لشکر بکشند و به قول خودشان تروریستان را بکشند، در نظر اکثریت محروم و تحت ستم، آنان نیز در همین دهکده کوچک حق دارند که از خانه و وطن خود دفاع کنند و در مقابل متجاوز بایستند و بخواهند که عادلانه و شرافتمندانه و آزاد زندگی کنند.
سرمقاله شماره 126 روزنامه انصار
تاریخ: 1392/6/20
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/683