مسعود به صورت کلی وزنه سنگینی نیست. قادر به تصمیم گیریهای بزرگ و قاطعانه هم نیست و در سیاست هم بیشتر دوست دارد به جاهایی پناه ببرد که از او به عنوان یک چهره شاخص یاد کنند؛ در حالی که این خواسته وی با حقایق سیاسی موجود در تعاریف اجتماع سیاسیون حاضر منافات دارد.
احمد ضیا مسعود از همان ابتدا هم به اجبار و از روی سرگردانی سیاسی به حوزه انتخاباتی اشرف غنی پیوست و فکر میکرد که در هر صورت، این چهره شاخص دوره اول کمپاینهای ریاست جمهوری، بالاخره رییس جمهور میشود.
او به هر دری که زد نتوانست جایگاه ویژهای را برای خود در اجتماع سیاسی تشکیل شده برای جنگهای انتخاباتی کسب کند؛ چون چهرههای تاجیک بسیاری بودند که به مراتب پررنگتر و قویتر از او بودند.
مسعود به صورت کلی وزنه سنگینی نیست. قادر به تصمیم گیریهای بزرگ و قاطعانه هم نیست و در سیاست هم بیشتر دوست دارد به جاهایی پناه ببرد که از او به عنوان یک چهره شاخص یاد کنند؛ در حالی که این خواسته وی با حقایق سیاسی موجود در تعاریف اجتماع سیاسیون حاضر منافات دارد.
اشرف غنی وقتی او را به عنوان نماینده تام الاختیار حکومت در امور اصلاحات اداری برگزید؛ پیش از آن در دوران کمپاینهای انتخاباتی از وی به عنوان یکی از معاونین ویژه خود که تمامی وزارت خانهها را زیر نظر خواهد داشت یاد کرد.
با این وعدههای دلخوش کننده؛ آقای مسعود تصور کرد که به زودی نقش یک "نخست وزیر" با صلاحیت را در افغانستان به عهده خواهد گرفت. مدعایی که وقتی در دوره دوم انتخابات، دیگر اثری از رای مردم نبود و جان کری حاکمان افغانستان را انتخاب کرد؛ به صراحت اعلام نمود که "عبدالله پستی که به من داده شده بود را غصب کرد".
اشرف غنی هم هر چند یک سیاست مدار احساساتی و گاهی پرخاشگر است؛ اما در پارهای از موارد بازی با مهرههای سیاسی را خوب انجام میدهد. هر چند در کنار اشتباهاتی که دارد؛ تکالیف مثبت او به مراتب کمتر است؛ اما مواردی این چنینی از نقاط عطف سیاست کنار زدن چهرههاست.
اشرف غنی در دوره انتخابات دوم هیچ احتیاجی به حمایت "جبهه تاجیکها" نداشت. نه احتیاج داشت و نه امیدی به آن. او آرایی را گرچه از خرده فرماندهان شبه نظامی تاجیک به دست میآورد؛ اما خوب میدانست که تاجیکان از هر حیث به سمت عبدالله گرایش دارند و این "ننگ" را به خود نخواهند پذیرفت که به سمت وی روی آورند.
جان کری با آمدنش به وی ثابت کرد که نیازی به حمایت غیر پشتونها ندارد و در این صورت هم میتواند رییس جمهور شود و کلا نه رای پشتونها و نه رای کلی سایر مردم افغانستان در جابه جایی او در راس قدرت تاثیری ندارد. پس انتخاب آقای مسعود یک اشتباه سیاسی بزرگ بود؛ هر چند این مساله از اول هم صرفا تبلیغاتی به نظر میرسید و مسعود از نظر وی وزنه حساب نمی شد.
قطعا او نمی توانست تا پیش از این به جایگاه احمد ضیا مسعود دست بزند؛ زیرا در هر صورت این مساله میتوانست حساسیت و پروپاگندهای زیادی بر علیه او ایجاد کند. اما اکنون او در کنار "مرد قدرتمند بلخ" به سادگی میتواند در هر جبههای این چنینی پیروز شود.
او اکنون به بلخ رفته و بدون تردید این سفر وی مستقیما با مساله احمدضیا مسعود در ارتباط است. مسعود تقریبا با هیچ یک از چهرههای دیگر تاجیک ارتباط استراتژیک ندارد و با توجه به خیالات بزرگش برای رهبری، همیشه در حاشیه قرار داشته است.
غنی اکنون یک امید بزرگ برای فکر نکردن به همهی کسانی دارد که تا پیش از این به هر بهانهای آنها را کنار خود نگهداشته بود. او اکنون "عطامحمد نور" را در جمع خود دارد که داوطلبانه به اردوگاه غنی آمده است. مردی که تصمیماتش در سطح رهبری حزب جمعیت تاثیر بالقوه دارد و گرایش سیاسی او به هر سمتی که علاقه پیدا کند؛ میتواند شرایط را به شدت دگرگون کند.
اینکه برآیند سفر غنی به بلخ چه خواهد بود؛ نیازی به انتظار نیست و از هم اکنون قابل پیش بینی است. او در ازای گرفتن امتیازات داده شده به چهرههای بیتاثیر و معامله با "قدر قدرت"های مسلم، فرصتهای از دست رفته گذشته را جبران خواهد کرد.
انتخابات نزدیک است و اگر او بتواند "ژنرال یکه تاز صفحات شمال" را به هر نحو ممکن راضی نگهدارد؛ مهرههایی چون احمدضیا مسعود در مقایسه با آنچه اکنون در اختیار دارد؛ قابل تشبیه نیست.
الیاس کاتب/جمهور
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/6219