همکاریهای رو به افزایش دهلی نو و واشنگتن زمینه ساز افزایش سطح تنشها در منطقه و بالا بردن هزینههای امنیتی و احتمالا برخوردهای مرزی با چین و پاکستان خواهد شد.
تدوین استراتژی کوچ شرقی آمریکا در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، نشان دهنده توجه و حساسیت روز افزون استراتژیستهای این کشور نسبت به تهدیدات بالقوه شرق آسیا بود که در آینده میتواند جایگاه ایالات متحده را در جهان به چالش بکشد. به رغم اهمیت انرژی و کنترل گلوگاههای نفتی خاورمیانه برای کاخ سفید، رهبران این کشور از ابتدای سال 2009 تمرکز ویژهای بر تحولات شرق آسیا داشتند.
این منطقه با توجه به رشد روزافزون قدرت اقتصادی و به تبع آن سیاسی و نظامی چین و تقابل این وضعیت با سیاستهای بین المللی آمریکا ممکن است صحنه اصلی برخورد قدرتها در ربع دوم قرن جدید باشد. اگرچه در شروع قرن بیست و یک اخبار خاورمیانه مهمترین رویدادهای جهان بوده اما به نظر نمی رسد این روند ادامه یابد. اوباما با استراتژی کوچ شرقی نشان داد که آمریکا برآن است تا مرکز توجهات سیاسی خود را تغییر دهد؛ ترامپ نیز در کنار شعارهای کاهش هزینههای نطامی- امنیتی ایالات متحده، سنت 37 ساله سیاست خارجی کاخ سفید را زیر پا گذاشت و با رئیس جمهور تایوان گفتگوی تلفنی کرد.
این موضوع با واکنش سریع چین روبرو شد. زیرا پکن میداند کاهش هزینههای نظامی آمریکا در جهان و برنامههای انزواگریانه ترامپ، میتواند چین را در نوک پیکان حملات واشنگتن قرار دهد. رویکرد اقتصادی ترامپ در تضاد با افزایش صادرات کالاهای چینی به آمریکا است. همچنین به دلیل این جهت گیری رئیس جمهور جدید به چینیها نگاه مثبتی ندارد. از این رو سیاستهای ترامپ آغاز دورهای تنش زا و سخت برای پکن خواهد بود.
در همین راستا اولین ضربه به پاشنه آشیل چین نیز وارد شد. در دوره ریاست جمهوری اوباما این کشور تصمیم به عقد قرارداد نظامی با تایوان برآمد که نتیجه آن افزایش یکباره احساسات ضد آمریکایی مردم چین بود. براین اساس آمریکاییها میدانند مساله تایوان با واکنش احساسی دست کم یک میلیارد نفر در جهان گره خورده است و هرگونه اقدام نادرست ممکن است با واکنشهای غیرقابل پیش بینیای روبرو شود. با این حال ترامپ نشان داد یک رئیس جمهور جسور است و برای در تنگنا قراردادن پکن از هر ابزاری ولو تحریک احساسات یک میلیارد نفر علیه خود واهمهای ندارد.
طبق پیش بینی کارشناسان اقتصادی دنیا، چین مهمترین رقیب قدرت اقتصادی آمریکا است. در صورتی که این کشور همین روند سرعت رشد را ادامه دهد جایگاه ایالات متحده را از آن خود میکند، هرچند که در مورد بازه زمانی آن اختلاف دیدگاه وجود دارد. برخی کارشناسان سال 2020 و برخی 2030 را زمان موعود میدانند. اما آنچه در این جا مهم است تهدید امنیتی فوری چین برای ابرقدرتی آمریکا است.
براین اساس با توجه به پیشینه اقتصادی ترامپ گمان میرود در سالهای حکومت وی بر کاخ سفید نزاع واشنگتن و پکن شدت بگیرد. اما آمریکایی ها پس از تجربه شکستها و هزینههای گزاف مالی و جانی دوران جرج بوش پسر در عراق و افغانستان، دیگر تمایلی به ورود مستقیم به صحنههای جهانی ندارند. جنگهای نیابتی و استفاده از پتانسیلهای اختلافات مذهبی، فرقه ای، قومی، ملی، جغرافیایی و هویتی میتواند ابزار مناسبی برای پیشبرد سیاستهای واشنگتن باشد. در همین راستا استفاده از اختلافات هند و چین و تایوان و چین از یک سو و گسترش چین هراسی در میان سایر کشورهای جنوب شرق آسیا در دستور کاخ سفید است.
در همین راستا هند علاوه بر اختلاف ارضی با چین در منطقه لداخ کشمیر که گاه تا عرض اندامهای نظامی در دو سوی مرز پبش رفته، در زمینه های نفوذ سیاسی و اقتصادی نیز با هم مشکل دارند. هندیها به دلیل سابقه استعماری، روابط مسبوق به سابقهای با غرب دارند. اگرچه در دوران جنگ سرد هندیها تلاش کردند موضع سومی در برابر بلوک بندیهای جهانی داشته باشند اما با فروپاشی شوروی، کم کم این کشور به جریان غرب نزدیک شد. مناسبات دهلی نو و واشنگتن در چند سال اخیر و از دوره ریاست جمهوری بوش پسر رو به گسترش بوده و با روی کار آمدن حزب بهاراتیا اجاناتا پارتی در هند وارد مرحله جدیدی نیز شد. دولت جدید این کشور با مواضع ملی گرایی، تقابل با چین را بیشتر کرد و این فرصتی بود که کاخ سفید تلاش کرد از آن بهره برداری کند.
تمایل هندیها به دست یابی به فناوری پیشرفته غربی و کاستن از اتکای 80 درصدی به تسلیحات روسی نیز این فضا را آمادهتر کرد. ضمن آنکه دهلی نو برای واشنگتن رقیب به شمار نمی رود. زیرا هند داعیه تبدیل شدن به قدرت جهانی ندارد و صرفا امیدوار است در منطقه بازیگر اول شود. از این رو این کشور در سیاست خارجی آمریکا جایگاه مهمی پیدا کرد.
در همین رابطه ادعاهای ارضی چین در شمال هند و ادعاها در حوزه دریای چین، نیاز دهلی نو را به متحدی قوی همچون آمریکا، بیشتر کرده است. در دورههای اخیر نزدیک شدن چین و روسیه به دلیل مشکلات مشترکی که با آمریکا داشتهاند باعث شده که دولتمردان هندی نتوانند از حمایت کامل روسها در برابر چینیها اطمینان داشته باشند.
سیاستهای اخیر پاکستان در نزدیکی به روسیه نیز باعث گرایش بیشتر هند به ایالات متحده شد. در مقابل آمریکایی برای ایجاد یک تهدید امنیتی در نزدیکی مرزهای چین و استفاده از این کشور برای ایجاد یک جنگ نیابتی در منطقه، علاوه بر گسترش روابط نظامی، از تمایل دهلی نو برای پیوستن به گروه تامین کنندگان هستهای حمایت میکند. همچنین همکاریها در زمینه فناوری فضایی را نیز ارتقا داده اند. این اقدامات برای هند که به دنبال تداوم توسعه پایدار و حفظ رشد اقتصادی خود نیازمند سرمایه، فناوری و آموزش است، بسیار حیاتی قلمداد میشود. آمریکاییها حتی از عضویت دائم بدون حق وتو این کشور در شورای امنیت سازمان ملل نیز طرفداری میکنند چراکه با اتحاد این دو کشور و گسترش نقش هند، کفه قدرت در جهان به نفع آمریکا سنگین میشود.
اما واقعیت امر این است که همکاریهای رو به افزایش دهلی نو و واشنگتن زمینه ساز افزایش سطح تنشها در منطقه و بالا بردن هزینههای امنیتی و احتمالا برخوردهای مرزی با چین و پاکستان خواهد شد. هندیها اگر میخواهند رشد اقتصادی و سیاسی خود را ادامه دهند باید مسائلی که باعث ایجاد سوء تفاهم در منطقه میشود را کنار بگذارند. تجربه خاورمیانه نشان میدهد ورود قدرتهای فرامنطقه تنها بر رقابتهای تسلیحاتی و تنشها میافزاید که ثبات، امنیت و توسعه آنها را به مخاطره میاندازد.
این وضعیت در مورد تایوان نیز صادق است. به ویژه آنکه تایوان تنها مزیتی که برای آمریکا دارد استفاده از این کشور برای تهدید چین است. در صورتی که پکن و واشنگتن بتوانند مشکلات فی مابین را حل کنند، آمریکایی ها به راحتی دست از حمایت تایوان برخواهند داشت.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/4959
تگ ها: