اخیرا (احمد ضیاء مسعود) نماینده ویژه اشرفغنی رئیس جمهور افغانستان در امور اصلاحات و حکومتداری، در مراسم تقدیر از کارکرد رسانهها و خبرنگاران در کابل به صراحت گفت که مذاکرات صلح افغانستان، فرصتی برای تامین منافع پاکستان است. از آنجایی كه طالبان توسط دولت اسلامآباد حمایت میشوند، بنابراین جنگ افغانستان با طالبان نیست، بلکه با پاکستان است. وی صلح با طالبان را یک امر غیرمعقول خوانده و اظهار كرد که طالبان در افغانستان، بخاطر منافع ملی پاکستان جنگ میکند و پاکستان هرگز مایل به تامین صلح و امنیت در افغانستان نیست. به همین جهت صحبت در مورد مذاکرات صلح بیفایده است و تا زمانی كه پاکستان به اهدافش دست نیابد؛ این جنگ را ترک نخواهد کرد.
نماینده ویژه اشرف غنی همچنین بیثباتی سیاسی و تداوم جنگ در افغانستان را به مداخلات کشورهای خارجی از جمله پاکستان نسبت داد و بر این امر تاكید كرد که منافع ملی پاکستان به ناامنی و بیثباتی افغانستان گره خورده است و در چنین وضعیتی، صلح با گروه تروریست (طالبان) امکانپذیر نیست، بنابراین جنگ افغانستان ادامه خواهد یافت.
این موضعگیری در حالی صورت میگیرد كه اشرفغنی و طرفدارانش در حكومت وحدت ملی به شدت به دنبال مصالحه با طالبان بوده و به همین جهت سعی میكنند با احتیاط سخن گفته و حتی طالبان را شورشی یا مخالف سیاسی خطاب كنند و نكته مهمتر آن كه خط مرزی دیورند با پاکستان را به رسمیت نمیشناسند، اما افرادی نظیر احمد ضیا مسعود رئیس جبهه ملی، معتقدند كه با شناسایی این خط مرزی، حمایت از طالبان و دخالتهای پاكستان حداقل كاهش محسوسی مییابد. به هر حال این سوال همیشه مطرح بوده كه دلایل اختلافات افغانستان با پاكستان و حمایت اسلامآباد از طالبان جه بوده است؟
در یك اشاره كوتاه باید عنوان كرد كه روابط افغانستان با پاكستان از زمان استقلال این كشور در ١٩٤٧ تا كنون، پرتنش و چالشآمیز بوده است. شاید یكی از مهمترین مولفههای تاثیرگذار بر این روابط تنشآمیز، خط مرزی دیورند باشد. افغانستان همواره پاكستان و آی.اس.آی سازمان اطلاعات این كشور را متهم به حمایت از طالبان و تروریستها در خاك خود میكند که دلیل اصلی آن، عدم به رسمیت شناختن خط مرزی دیورند از سوی افغانستان میباشد. در حالی كه قرارداد خط مرزی دیورند در زمان حکمرانی امیر عبدالرحمانخان در ١٩٨٣ میلادی در معاهدهیی بین افغانستان و انگلیس به امضا رسید و حتی توسط پسرش امیر حبیبالله، مورد تایید قرار گرفت. اما پس از تشکیل کشور مستقل پاکستان در سال ١٩٤٧ میلادی، حکومت آن زمان افغانستان این خط مرزی را به رسمیت نشناخت. جدا از این مساله كه امیر عبدالرحمان جهت تحكیم نظام استبدادی خانوادگی و قبیلهای خود، بخشی از سرزمین افغانستان را به انگلیس پیشكش كرد، اما برخی از حاكمان (از طوایف دیگر پشتون)، با این قرارداد همواره مخالفت كردهاند و در مقاطعی نیز به اتمام زمان این قرارداد، تاكید میكنند. به عنوان مثال نه در دوره حكومت كمونیستها و نه در دوره امارت طالبان و حكومت حامد كرزی، خط مرزی دیورند به رسمیت شناخته نشد و به نوعی خودشان را بیاختیار در شناسایی دیورند میكردند.
موضع آمریكا و انگلیس در خصوص دیورند، آشكار است. انگلیسیها كه خود این قرارداد را تحمیل كردهاند، آن را به رسمیت شناختهاند، بر همین اساس آمریكا نیز با توجه به روابط گسترده اش با پاكستان، بدان مهر تایید گذاشته است. جیمز کینگهام، سفیر پیشین آمریکا در کابل به همراه مارک گروسمن نماینده قبلی آمریکا در امور افغانستان و پاکستان تایید كردند که واشنگتن خط دیورند را به عنوان مرز بینالمللی میان افغانستان و پاکستان به رسمیت میشناسد. وزارت خارجه افغانستان در دوره حامد كرزی ضمن رد این اظهارات، در یك بیانیه خبری اعلام كرد که (وضعیت خط دیورند مسالهی مهم تاریخی برای مردم افغانستان است. بنابراین، حکومت افغانستان هرگونه ابراز نظر دیگران در مورد وضعیت حقوقی خط دیورند را بیربط میداند و آن را رد میکند.) بعد از سقوط طالبان در ٢٠٠١، هیچ مقام رسمی افغانستان، پاکستان و کشورهای غربی به این صراحت در مورد خط مرزی دیورند صحبت نکرده بود. این گزاره كه (یکی از اهداف پاکستان در حمایت از طالبان، به رسمیت شناختن مرز دیورند از سوی افغانستان است)؛ یك واقعیت اساسی است. اغلب تحلیلگران برجسته افغانستان نظیر محمد اكرم اندیشمند، پرتو نادری، صاحبنظر مرادی و دیگران بر این باورند كه اختلافات افغانستان با پاكستان، حمایت پاكستان از طالبان، ناامنیها و تروریسم در افغانستان و مواردی از این قبیل زمانی پایان مییابد كه تكلیف خط مرزی دیورند مشخص شده و افغانستان این خط مرزی را به رسمیت بشناسد.
جدا از مساله دیورند، باید به این نكته توجه كرد كه روابط افغانستان و پاكستان در واکنش به محیط بحرانی دو کشور است که آنها را وادار به همکاری یا عدم همكاری کرده است. اكنون هر دو كشور یكدیگر را به حمایت از طالبان و تروریسم متهم میكنند و نكته دیگر این كه با فرض شناسایی خط دیورند از سوی دو كشور، به دلیل ورود بازیگران متعدد و متعارض به افغانستان و تبدیل این كشور به هماوردطلبی و حتی جنگ نیابتی، به نظر میرسد بحران ناامنی و بیثباتی در افغانستان تداوم خواهد یافت. بویژه كه هویت ملی واحدی كه همه اقوام و قومیتها بدان پایبند باشند، شكل نگرفته است و دولت وحدت ملی در این خصوص ناتوان و ناموفق بوده است.
در پایان باید گفت كه از نگاه جامعهشناسی سیاسی، همچنان طرفداران تغییر وضع موجود (طالبان و گروههای مخالف دولت) در افغانستان، فعالند و اغلب مردم یا احزاب و نهادهایی كه خواهان حفظ وضع موجود بودند، به نوعی از دولت وحدت ملی سرخورده و ناامید شدهاند. پیامد چنین وضعیتی، استمرار بحران و دخالت بیگانگان در منطقه و افغانستان خواهد بود كه در تلاشند تا بار دیگر جغرافیای افغانستان و منطقه پیرامونی را كانون جریان افراط و تروریسم كنند.
اسماعیل باقری
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/4477