فرزاد رمضانی بونش
هر چند طالبان از ماه های گذشته حضور در ولایت های شمالی افغانستان (بیشتر بدخشان، تخار، فاریاب، کندز و...) را شروع کرد، اما سقوط شهر استراتژیک کندز یا دروازه آسیای مرکزی و تاجیکستان به دست طالبان هر چند با بازپس گیری کندز همراه بود، اما طالبان تلاش کرد نفوذ خود را در نقاط کلیدی شمال افغانستان گسترش و به ولایت های همجوار چون ولایت های تخار، بغلان و بدخشان توجه کند. چنانچه شورشیان وارد برخی مناطق این ولایت ها شده و بعضی بخش ها را برای مدت کوتاهی تصرف کردند. در این میان پرسشی که وجود دارد این است که علت این نوع نگاه طالبان به شمال افغانستان چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید به سه دسته از عوامل توجه کرد.
عوامل داخلی
در واقع احیای هویت طالبان به ویژه پس از اعلام مرگ ملاعمر، قدرت نمایی رهبر کنونی طالبان برای اقناع مخالفان داخلی، ایجاد جنگ روانی و تاکید بر آرمان های ملاعمر در ایجاد امارت اسلامی، امتیازگیری در آینده مذاکرات صلح در شرایط بن بست مذاکرات صلح طالبان میتواند از اهداف عمده طالبان در رویکرد نوین باشد.
جدا از این باید دانست که راهبرد بزرگ تر طالبان این است که سلطه خود را در شمال محکم و تصویری از هرج و مرج را به نمایش گذارد و به این ترتیب، حکومت کابل را بی اعتبار سازند. به عبارت دیگر تصرف مناطق مهم در شمال افغانستان، نه تنها آغازی بر تثبیت حضور و گسترش جغرافیای نفوذ طالبان در افغانستان است، بلکه نشانه ای از قدرت نمایی طالبان و امتیازگیری در مذاکرات صلح آینده است. در واقع طالبان تلاش می کند تا فضای بزرگی برای نفوذ خود در یک منطقه مهم ژئواستراتژیک ایجاد کند.
در بعد دیگر کنترل حکومت در مناطقی که مورد حمله طالبان قرار گرفته اند ضعیف است. در این حال باید دانست این امر در شرایطی است که ضعف نیروهای امنیتی و نیروهای آموزش دیده افغانستان توسط ناتو همچنان وجود دارد (نیروهای حکومت افغانستان در بخش های لجستیکی، هوایی، استخبارات و... کاستی هایی دارند). از زاویه دیگر احتمالاتی چون توطئه مقامات محلی (مجلس سنای شورای ملی افغانستان، مقام های محلی کندز را علت اصلی سقوط شهر کندز عنوان کردند و برخی مقامات نیز به دست هایی در داخل حکومت افغانستان و حضور جاسوسان خارجی در سیستم حکومت توجه میکنند) و برخی محافل خودی در برخی مناطق چون کندز و احتمال معامله با طالبان وجود دارد.
گذشته از این وضعیت افغانستان و اختلافات درونی حکومت وحدت ملی، فقر و عقب ماندگی اقتصادی و انسانی، نارضایتی برخی مناطق از نوع سیاست های اقتصادی و اجتماعی و سرخوردگی و نوعی همراهی با گروه های تندرو ضد دولت نیز در قدرت گیری کنونی طالبان در شمال تاثیر دارد.
عوامل منطقه ای
در واقع طالبان از سال ۲۰۱۳ میلادی تلاش میکند به کمک جنگجویان خارجی در شمال افغانستان پایگاهی ایجاد کند. از نگاه طالبان این منطقه دروازه مناطق آسیای مرکزی و مسیر تجارت جهانی مواد مخدر طالبان است. در این بین در یک سال گذشته عملا در برخی از مناطق شمال افغانستان گروه های متعدد وابسته چون حرکت اسلامی ازبکستان، نیروها و دسته هایی از اتباع ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان، روسیه (چچن) و چین (اویغورها) وجود دارند و عملا این نیروها در شرایط کنونی تحت فرماندهی واحد هدایت و هماهنگ شده و چالش هایی جدی در برابر دولت ایجاد کرده اند. در همین راستا در روزهای اخیر مقامات امنیتی افغانستان برای توجیه سقوط کندز، حمله طالبان را به عوامل خارجی نسبت داده اند.
در بعد دیگری پاکستان میتواند در این حملات نقش داشته باشد. این نقش میتواند مستقیم و غیر مستقیم باشد. از یک سو سیاست دوگانه پاکستان در قبال گروه های وابسته به طالبان ها و حمایت آی اس ای از گروه های وابسته به طالبان افغانستان میتواند در ناامنی های شمال افغانستان نقش مهمی بازی کند. این امر در حالی است که بسیاری از مهاجمان به شمال افغانستان یا پاکستانی هستند و یا در سال های گذشته در پاکستان حضور داشته اند. در واقع باید توجه داشت که بعد از حمله ارتش پاکستان به مناطق وزیرستان بخش زیادی از گروه های تندرو خارجی عملا به شمال افغانستان وارد شدند که میتوانند کمک بسیاری به حضور بیشتر طالبان در شمال داشته باشند.
در همین راستا فرمانده پلیس کندز معتقد است در سقوط شهر کندز مخالفان عرب، چچنی و پاکستانی نقش رهبری جنگ را بر عهده داشتند. از سوی دیگر نیز هر چند سخنگوی ارتش پاکستان در بیانیه ای با رد خبرهای مربوط به دست داشتن اسلام آباد در حمله طالبان به شهر (کندز) اخبار منتشر شده در این خصوص را بی اساس دانسته است، اما با توجه به نوع اعتراض های مقامات کابل نقش ارتش پاکستان در حملات بیسابقه طالبان در یک دهه گذشته در شمال افغانستان را نباید نادیده گرفت. به علاوه باید توجه داشت که رویکرد عربستان از طریق ایجاد مدارس دینی و ضدیت ریاض با مسکو (در پرونده هایی چون بحران های خاورمیانه از جمله عراق، یمن و به ویژه سوریه در کنار اختلافات در حوزه انرژی و مساله هسته ای ایران) در شرایط کنونی موجب بسترسازی مناسب برای تندروی در شمال افغانستان شود و به کمک طالبان در شرایط بحرانی بیاید. در این رویکرد کمک های مالی کشورهای عربی (کشورهای عربی جنوب خلیج فارس و به ویژه سعودی ها) هم میتواند باعث گسترش نفوذ و توجه طالبان به شمال گردد.
عوامل بین المللی
در بعد بین المللی با توجه به نزدیکی شمال افغانستان به کشورهای آسیای میانه، ناامنی شمال افغانستان را می توان در گستره وسیع راهبردهای غرب و امریکا در برابر روسیه نیز یافت. یعنی باید سطح کنش گری بازیگران بین المللی را در این قضایا دخیل دانست. به عبارت دیگر رویکرد دوگانه امریکا و غرب در برخورد با تروریسم و طالبان، خروج نیروهای خارجی از افغانستان و لغو قرارداد امنیتی کابل - واشنگتن و تاثیر حضور نظامی روسیه در سوریه میتواند بر حمایت یا رویکرد خنثی امریکا و ناتو در برابر گروه های تروریستی نظیر طالبان و داعش در افغانستان تاثیر داشته باشد.
به عبارتی امریکا در تنش با مسکو تلاش میکند به نوعی منافع مسکو را در آسیای مرکزی تحت فشار گذارد و قدرت روسیه در عرصه بین الملل را کاهش دهد، بنابراین تضعیف و ناامن کردن روسیه (ناامنی آسیای میانه به معنای ناامن کردن روسیه است) میتواند از رویکردهای کشورهای غربی و عربی در شرایط کنونی باشد. در همین راستا ما شاهد نگرانی های از سوی کشورهایی چون روسیه و تاجیکستان در قبال ناامنی های شمال افغانستان هستیم.
در کنار این نیز باید توجه داشت که با توجه به اینکه به سال ٢٠١۶ نزدیک می شویم (پایان موعد حضور نیروهای امریکایی در خاک افغانستان) از نگاه امریکایی ها افزایش حضور طالبان در شمال میتواند توجیه یا بهانه مناسبی برای ادامه حضور ناتو و حفظ امنیت افغانستان باشد.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/4319