کودتای حزب کمونیست در افغانستان در هفتم (ثور) (اردیبهشت) سال 1357 و باز کردن پای شوروی، سرآغاز بحران سیاسی و نظامی در این کشور شد.
چند روز قبل از آغاز کودتای اردیبهشت سال 1357 (میر اکبر خیبر) از نظریهپردازان مارکسیست و یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در یکی از خیابانهای کابل به قتل رسید.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان، مراسم خاکسپاری خیبر را به یک نمایش بزرگ قدرت تبدیل کرد و (نورمحمد تره کی) و (ببرک کارمل) 2 نفر از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در این مراسم دولت (داوود خان) را مسئول مرگ خیبر معرفی کرده و تهدید کردند که انتقام خون او را خواهند گرفت.
قدرت نمایی این حزب مارکسیستی، داوود خان را آشفته کرد و در شب چهارشنبه 6 اردیبهشت دستور دستگیری 8 نفر از سران این حزب را صادر کرد.
برخی از اعضای حزب دموکراتیک خلق مثل (حفیظ الله امین) که دستور دستگیری او صادر شده بود، با نفوذی که در دستگاه پلیس داشت دستگیری خود را به تاخیر انداخته و دستور کودتا نظامی بر علیه دولت را که از پیش در کمیته مرکزی این حزب مورد بررسی قرار گرفته بود، صادر کرد.
آنگونه که همسر حفیظ الله امین مدعی شد، امین با زرنگی و اغفال پلیس، آن شب را در منزل خود ماند و پس از نوشتن طرح تفصیلی کودتا، سران دیگر حزب بخصوص (سید محمد گلاب زوی) را از اجرای آن با خبر کرده و دستور کودتا را صادر کرد.
(سید محمد گلاب زوی)، که در حال حاضر در کابل مشغول فعالیت سیاسی است و در دوره قبل پارلمان افغانستان هم به عنوان نماینده مردم در پارلمان حضور داشت، در مورد این کودتا در کتاب (افغانستان در قرن بیستم)چنین گفته است:
(چهارشنبه 6 ثور (اردیبهشت) پسر حفیظ الله امین، (عبدالرحمان)، به خانه ما آمد، ساعت 6 صبح، خبر داد که شیر آقا(پدر خود را شیر آقا صدا میکرد) در محاصره است و تره کی صاحب و دیگر رهبران را به زندان انداخته اند، به سید محمد بگو که فردا انقلاب را شروع کنند...)
و این گونه گلاب زوی از اجرای کودتا آگاه شد و او خبر را به تمام نیروهای وفادار در ارتش رساند.
رهبری نظامی کودتا را دو نفر از درجهداران ارتش که در کودتایی قبلی هم در 26 تیر سال 1352 در به قدرت رساندن داوود نقش داشتند، بر عهده گرفتند.
(محمد اسلم وطنجار) فرماندهی نیروهای زمینی ارتش را بر عهده داشت و ژنرال (محمد قادر) هم نیروهای هوایی را رهبری میکرد.
(محمد صدیق فرهنگ)، مورخ و پژوهشگر افغانستان در کتاب (افغانستان در 5 قرن اخیر)، احتمال دیگری را نیز مطرح کرده است و آن اینکه از ابتدا نام امین شاید در لیست دستگیر شدگان نبوده است، زیرا او در مراسم تدفین خیبر از سخنرانی خودداری کرده بود.
آنگونه که فرهنگ نوشته است، اینکه حفیظ الله امین، طرح و نقشه کودتا را به تنهایی کشیده باشد مقداری اغراق آمیز و گزافه گویی است.
سر انجام در روز پنجشنبه 7 اردیبهشت سال 1357 کودتای نظامی آغاز شد و تا پاسی از شب تمام مکانهای دولتی به تصرف کودتاچیان در آمد.
ساعت 7 شب روز کودتا بود که رادیو کابل که از چند ساعت قبل فقط موسیقی پخش میکرد، ناگهان پژواک صدای حفیظ الله امین مهمترین رهبر کودتا را منعکس ساخت که میگفت: شنوندگان محترم! شما اکنون اعلامیه سرگرد (محمد اسلم وطنجار) را میشنوید!
و چند ثانیه بعد اسلم وطنجار با زبان پشتو و به دنبال آن ژنرال (قادر) به زبان فارسی اعلامیه دولت کودتا را خواندند:
(...سردار داوود خان آخرین فرد خاندان مستبد سلطنتی (نادرخان)، این عوام فریب بینظیر تاریخ و خائن به افغانستان، از میان رفت. حاکمیت ملی بعد از این به شما خلق نجیب افغانستان تعلق دارد. دفاع از دستاوردهای انقلاب، از بین بردن هواخواهان این سردار مستبد و ستمگر، وظیفه فرد فرد مردمان شرافتمند افغانستان است...)
خبر مرگ داوود خان در حالی از رادیو پخش شد که او تا هنوز در کاخ ریاست جمهوری مشغول مبارزه با کودتاچیان، بود.
هنوز به درستی معلوم نیست که داوود خان در فردای صبح کودتا چگونه در کاخ ریاست جمهوری با 17 نفر از اعضای خانواده خود به قتل رسید.
احتمال میرود که پس از آنکه مقاومت نیروهای گارد پایان پذیرفت، (امام الدین) یکی از افسران کماندو کودتاچیان وارد کاخ میشود و از داوود میخواهد که تسلیم شود که ناگهان داوود با اسلحهای که در دست داشته به سمت وی شلیک میکند و دست امامالدین را زخمی میکند و به دنبال آن افسر کماندو با اسلحهای که در دست داشته به طرف داوود و اعضای خانواده وی شلیک میکند و همه را به قتل میرساند.
(محمد عزیز نعیم)، برادر زاده داوود خان، از آن حادثه در کتاب (افغانستان در قرن بیستم)چنین یاد کرده است:
(مادرم واقعیات را به چشم دید، و خلاصه آن اتفاقات این است که در لحظات آخر یک افسر داخل میشود و به محمد داوود خان مرحوم میگوید که باید شما تسلیم شوید. محمد داوود خان در جواب میگوید که شما این دستور را از طرف چه کسی دارید؟ و او جواب میدهد که از طرف قادر دارم. داوود خان جواب میدهد که من غیر از خدا به کسی تسلیم نمیشوم و تا آخرین گلوله من برای مبارزه حاضر هستم.)
و این گونه پرونده زندگی داوود خان که خود با کودتا بر علیه پسر عموی خود ظاهر شاه به قدرت رسیده بود برای همیشه خاتمه پیدا کرد.
دو روز بعد از کودتا، رهبران نظامی حزب دموکراتیک خلق، که هنوز قدرت را به رهبران سیاسی کودتا تسلیم نکرده بودند، نورمحمد تره کی رهبر حزب را به کاخ ریاست جمهوری بردند.
ژنرال قادر از رهبران نظامی این کودتا که سال گذشته در کابل از دنیا رفت در کتاب خاطرات خود، از حضور تره کی در کاخ ریاست جمهوری در آن ایام چنین یاد کرده است:
(... تره کی را باید به قصر گلخانه صدرات میبردیم، به رئیس اداری شورای وزیران گفتم که تدارکات لازم را ببینید و غذا تهیه کنید. تره کی میآید. شب او را به گلخانه ببرید و آنجا را به او نشان دهید. تره کی به طور موقت تا آماده شدن حرمسرا در گلخانه استراحت میکند.) شب شد و ما هم به گلخانه رفتیم. با هم پشت میز غذا خوری نشستیم. در آنجا شارلاتانی (دستگیر پنجشیری) شروع شد. پشت میز نشستیم و پنجشیری شروع کرد: (بخوریدای گرسنههای تاریخ! نان سرداری بخورید! جای سردارها بشینید!...
تره کی را بردیم و جای استراحتش را نشان دادیم. گفتیم:همین جا استراحت میکنی.
گفت: همان شال و پتوی مرا هم بیاورید.
میخواست نشان دهد که در چنین بستری نمیتواند بخوابد. تظاهر میکرد.
گفتیم: فعلا هر چه که هست، تحمل کن. بخواب. شال و پتو را هم میآوریم.
و این گونه حزب دموکراتیک خلق افغانستان به رهبری نور محمد تره کی، که به طور مطلق وابسته به شوروی و متاثر از افکار مارکسیستی بود در افغانستان به قدرت رسید و بحران سیاسی و نظامی دیگری در کشور آغاز شد.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3503