حدود دو هفته پیش گروه های شورشی سوریه، دمشق را تصرف کردند و به عمر بیش از نیم سده حکومت حافظ اسد و پسرش بشار اسد که از دیر زمانی تحت حمایت روسیه و ایران قرار داشت، نقطه پایان گذاشتند. به همین ترتیب، در اواسط آگست ۲۰۲۱، حکومت طالبان دولت اشرف غنی را سرنگون کرد و به دو دهه حکومت تحت حمایت امریکا در افغانستان خاتمه دادند.
سقوط هر دو دولت به صورت حیرت انگیز سریع بود که همه را غافل گیر کرد. حکومت سوریه در مدت ۱۱ روز و حکومت غنی صرف در مدت ۱۰ روز سقوط کرد. این فروپاشی های ناگهانی در دو کشور عمدتاً مسلمان نشین آسیا، ظرف سه سال، نکته عطفی را در تاریخ سقوط دولت ها شکل داد و پرسش های متعددی را در این زمینه مطرح ساخت. واقعاً در این کشورها چه رخ داد؟ چه عواملی چنین سقوط های ناگهانی را سبب شد؟
قدرت های جهانی در هر دو مورد نقش تعیین کننده ای را ایفا کردند. نقش این کشورها نه تنها در حفظ حکومت ها به صورت مستقیم کلیدی بود، بلکه در سقوط آنان نیز به صورت غیرمستقیم حایز اهمیت بود. در سوریه، دولت اسد شدیداً به حمایت نظامی، سیاسی و دیپلوماتیک روسیه و ایران وابسته بود. جنگ روسیه در اوکراین توأم با تشدید تنش های اسراییل و ایران، سبب شد تا روسیه و ایران توجه خویش را به سوریه کاهش دهند و یا توجه آن ها از سوریه دچار انحراف شود. با افزایش سطح حملات شورشیان در ماه گذشته، تمرکز روسیه بر اوکراین توانایی آن را برای مقابله با حملات شورشیان محدود ساخت.
به همین ترتیب، حمایت ایران از رژیم اسد به دلیل افزایش تنش ها با اسراییل به کندی گرایید. شبه نظامیان متحد ایران در لبنان تلفات سنگینی را متحمل شدند که در اثر آن، ظرفیت عملیاتی شان در سوریه کاهش یافت. از سال ۲۰۱۳، گروه شورشی حزب الله هزاران جنگجویان را غرض کمک به دولت اسد به سوریه اعزام می کرد. اما بنا بر افزایش تنش ها در اسراییل و لبنان، تعداد زیادی از این جنگجویان به جنوب لبنان منتقل شدند که در اثر آن حضور نظامی شان در سوریه کم رنگ شد.
در افغانستان، استراتژی خروج امریکا و مذاکرات مستقیم با طالبان، دولت جمهوری را شدیداً به حاشیه راند که در نتیجه آن، مشروعیت سیاسی و قدرت نظامی دولت غنی خیلی آسیب دید و در نهایت زمینه سقوط سریع دولت در اواسط آگست ۲۰۲۱ مساعد شد. پس از امضای توافق نامه دوحه میان دولت امریکا و حکومت طالبان در فبروری ۲۰۲۰، حمایت نظامی دولت امریکا از نیروهای امنیتی افغانستان به صورت سرسام آوری کاهش یافت. در نتیجه، تعداد حملات هوایی افت ۷۸ در صدی را شاهد شد؛ یعنی مجموع این حملات بر اساس گزارش اداره بازرس امریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار) از ۷,۲۴۳ حمله در سال ۲۰۱۹ به ۱,۶۳۱ حمله در سال ۲۰۲۰ تقلیل یافت. تا دو ماه قبل از امضای توافق نامه، تعداد این حملات تقریباً نصف شده بود. کاهش شدید حمایت هوایی امریکا، حکومت طالبان را قادر ساخت تا تعداد زیادی از شهرهای بزرگ افغانستان را تحت محاصره قرار دهند.
این سقوط ها نه تنها متاثر از تغییر در موقف قدرت های بزرگ جهانی بود، بلکه هر دو کشور از دیر زمانی با شکننده گی دولت اعم از جنگ های دراز فرسایشی، فساد گسترده، اقتصادهای غیرقانونی در حال گسترش و حکومت های نهایت متمرکز و انحصاری مواجه بودند.
به رغم تفاوت های چشم گیر در نوع نظام های سیاسی، هر دو دولت به شدت انحصاری و متمرکز بودند. رژیم اسد توسط یک اقلیت علوی اداره می شد که عمدتاً سکولار ولی به شدت مستبد بود. ساختار رژیم شدیداً متمرکز و نظامی بود که از خشونت سیستماتیک، توأم با سرکوب، خویشاوندسالاری و فرقه گرایی رنج می برد. سیاست های سرکوب گر رژیم باعث تقویت مقاومت های مسلحانه مذهبی تندرو گردید و در نهایت منجر به سقوط رژیم شد.
ماهیت حکومت داری افغانستان به عنوان یک دولت شکننده، از دیر زمانی مبتنی بر اقتدارگرایی، انحصار و تمرکز قدرت بوده است. تجربه تاریخی نشان می دهد که هرگاه زعمای کشور با کنار زدن دیگران سعی در تمرکز و انحصار قدرت کردند، سرنوشت سقوط خویش را از قبل رقم زدند. اشرف غنی یکی از نمونه های برجسته اخیر است. هر چند شیوه حکومت داری غنی مانند رژیم اسد با خشونت و سرکوب همراه نبود، ولی غنی قدرت را بیش از حد آن متمرکز ساخت و سیاست های انحصاری را دنبال کرد. وی صرف به یک حلقه کوچک و نزدیک به خود متکی بود که مخالفت های زیادی را تحرک بخشید. در حالی که موافقت نامه دوحه به وضوح سقوط دولت را سرعت بخشید، رویکرد انحصاری غنی، ستون های ضعیف دولت وی را به شدت تضعیف کرد و نهایتاً به سقوط آن انجامید.
فساد گسترده و سیستماتیک در هر دو کشور به طور اجتناب ناپذیری به سقوط هر دو دولت کمک کرد. در سوریه، بستر فساد در سطح سیاسی و نیز در بخش های اداری دولت خیلی پهن بود. شاخص ادراک فساد سال ۲۰۱۹ سازمان شفافیت بین الملل، سوریه را در رتبه ۱۷۸ از میان ۱۸۰ کشور قرار داده که این مبین افزایش فساد در اثر جنگ های داخلی بوده است. فساد سیستماتیک توأم با خشونت و ناکارامدی ارتش و سایر نهادهای دولتی کشور سیر سقوط در سوریه را سرعت بخشید.
به همین ترتیب، در افغانستان، از سالیان متمادی، فساد در تمام سطوح دولت که بخشی از آن توسط جامعه جهانی نیز حمایت می شد، دولت را به شدت تضعیف کرد. شاخص ادارک فساد ۲۰۱۹ سازمان شفافیت بین الملل، افغانستان را در رتبه ۱۷۳ از ۱۸۰ کشور قرار داد . هر چند این درجه بندی نسبت به کشور سوریه اندکی بهتر بود، اما افغانستان همچنان در انتهای فهرست کشورهای با بیش ترین میزان فساد قرار داشت. تمرکزگرایی بیش از حد، فساد فراگیر و مشروعیت نیم بند دولت از عوامل عمده سقوط افغانستان بود.
هر چند اقتصاد های غیرقانونی در هر دو کشور چه از نظر شکل، ماهیت و کمیت آن خیلی متفاوت بود، ولی هر دو کشور از شدت رشد این اقتصادها آسیب دیدند که شکننده گی دولت های آن ها را شدت بخشید. در سوریه، این شکننده گی به دلیل فروپاشی اقتصاد ناشی از تحریم های بین المللی علیه رژیم اسد شدت گرفت. از این رو، غرض تأمین منابع مالی برای تداوم فعالیت های دولت، رژیم اسد به تولید و قاچاق مخفیانه کِپتاگون - یک ماده مخدر اعتیادآور - روی آورد. رژیم اسد با کسب درامد سالانه حدود پنج میلیارد دالر از درک تجارت کِپتاگون، به عنوان اولین دولت مواد مخدر در خاور میانه و بزرگ ترین دولت مواد مخدر در سطح جهان عرض وجود کرد.
در افغانستان، حکومت غنی به طور مستقیم قسمی که رژیم اسد در تجارت مواد مخدر دست داشت، آن قدر دخیل نبود، اما مخالفان دولت بر وضع مالیات بر کشت و قاچاق تریاک به عنوان یکی از منابع عمده عایداتی شان متکی بودند. براساس ارقام موجود، طالبان سالانه تا حدود نیم میلیارد دالر از درک مالیات بر تریاک پول به دست می آوردند. در حالی که این مبلغ نسبت به درامد کِپتاگون برای رژیم اسد خیلی ناچیز است، اما این مبلغ برای تأمین هزینه های جنگی طالبان علیه دولت افغانستان تا مرز سقوط آن یک رقم کافی بود.
افغانستان همچنان درگیر بی ثباتی و بحران بشری تحت حاکمیت طالبان است، در حالی که آینده سوریه نیز نامشخص و مبهم باقی مانده است. چشم انداز اتحاد پایدار میان گروه های مختلف شورشی در سوریه روشن نیست. هر چند هیأت تحریر الشام بعد از سقوط دولت سوریه، اعلام کرده که تغییرات مثبتی در عمل کرد خود ایجاد کرده، اما باید منتظر ماند تا صحت این ادعاها در عمل ثابت شود. طالبان هم در ابتدا، نشانه هایی از تغییرات مثبت در ماهیت حکومت داری خویش را نشان دادند، اما این نشانه ها در عمل برعکس آن ثابت شد.
علاوه بر این، پیچیده گی ژیوپلیتیک منطقه ناشی از منافع متضاد بازیگران مختلفی چون روسیه، ایران، ترکیه و امریکا، هر گونه مسیر صلح را پیچیده تر می کند. این درگیری ها بر ماهیت به هم پیوسته گی سیاست جهانی، پویایی شورش ها و استراتژی های نظامی تأکید دارد و نشان می دهد که چه گونه بحران های منطقه ای فراتر از مرزهای خود تأثیرگذار است.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/34945