(زخم تاریخی)، شکواییهای است به حضور پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که توهین به ساحت مقدس ایشان قلوب مسلمین را به درد آورده است.
به گزارش انصار به نقل از فارس، (محمد آصف رحمانی پارسی)، از شاعران مطرح افغانستان است که دردمندی و تعهد در شعر او جلو خاصی دارد.
وی از قدیمیترین شاعرانی است که تاکنون همواره متعهد به ارزشهای اسلامی و انسانی بوده و عدالت خواهی و ستیز با نارواییهای جهانی که در اجتماع و سیاست حاکم است، در اشعار وی موج میزند.
(زخم تاریخی)، عنوان مثنوی بلندی از این شاعر دردمند بوده که در واقع شکواییهای است به حضور پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که توهین به ساحت مقدس ایشان قلوب مسلمین را به درد آورده است.
زخم تاریخی
یا محمد ز زمین طبل عزا میشنوم
بغض تلخی است که از حنجرهها میشنوم
یا محمد اثر فتنه پدیدار شده
دیده بگشای دگر باره زمین خوار شده
سامری سر سر گمراهی مردم دارد
با شیاطین قسم خورده تفاهم دارد
جهل نو باز کمر بسته به آزار زمین
باز با بولهب افتاده سر و کار زمین
فتنه برخواسته و قافله سالار شده
و جهان دست خوش مشت جهان خوار شده
یا محمد شب و تشویش تبانی دارند
دستۀ شب زدگان وسوسه خوانی دارند
خاکیان را همگی بردۀ خود میخواهند
خاک را جمله سراپردۀ خود میخواهند
یا محمد کرۀ خاک فریبستان شد
حق ما هست ولی ملعبۀ شیطان شد
من و تو فاتح دینیم بیا خود باشیم
وارث اصل زمینیم بیا خود باشیم
لیک چون سبحۀ بگسسته ز هم تیت و پریم
به مراد دل دشمن به پی یکدگریم
خون خورشید اگر ریخته شد دم نزدیم
ماه بر دار گر آویخته شد دم نزدیم
وای آنان که خطا رفتن و نا اهل شدند
تا گلو غرق به گرداب ابو جهل شدند
رخنه افتاده به دیوار اخوت افسوس
آتش تفرقه و دامن وحدت افسوس
امت واحده و این همه تحقیر شدن
به زمین خورده و بشکسته و زنجیر شدن
یاد آنان که به زنجیر، محمد گفتند
زیر باریدن شمشیر محمد گفتند
ما که شمشیر صف اول بدریمای دوست
زائران شب عرفانی قدریمای دوست
داغ ما سوز دل حضرت آدم دارد
زخم تاریخی ما جوش محرم دارد
به خود آیید دگر باره عَلَم بردارید
گر چه ره دور و دراز است قدم بردارید
یا محمد سفر سخت و گران در پیش است
طرح گمراهی یک نسل جوان در پیش است
همه با چتر برایید هوا بارانی است
آسما ن ابری و این ابر سیه شیطانی است
خاک از بارش آلوده لجن خواهد شد
سر زند سبزه که از خاک رسن خواهد شد
بیم آن است که این فتنه فراگیر شود
بهر نابودی آن یک کمکی دیر شود
آنچه بر قدس روا داشته بر ما نکنند
خانۀ کو ز خدا هست کلیسا نکنند
هدف این است که از سایه خود رم نکنیم
بهر قربانی خود تیغ فراهم نکنیم
راه رفتن به عصا در نظر کور خوش است
با خبر باش صدای دهل از دور خوش است
غرض این است که یک دفعه تکانی بخوریم
و ز سر چشمه خود آب روانی بخوریم
گنبد نقرهای برف نگون میگردد
باغ از محبس پائیز برون میگردد
هر درختی که بکاریم دری خواد شد
چوب خشکیدۀ ما نیشکری خواهد شد
ما چو خمخانه و انگور به هم محتاجیم
مثل آب و علف و نور به هم محتاجیم
خیز تا با کمر راست قدم برداریم
دفتر مشق سفید است قلم برداریم
شادمانی فراهم شده را نیم کنیم
بین همدیگر خود آینه تقسیم کنیم
تیغ وقتی نه بکار است فراموشش کن
حرمت خلق اگر میشکند پوشش کن
هر چه آهن که تفنگی شده داسش سازیم
هر چه سنگر شده ویرانه کلاسش سازیم
هر چه خاک است عرق ریخته خشتش سازیم
هر چه ویرانه ترین است بهشتش سازیم
هر چه سنگ است درین خاک قلم کاری کن
وطن ماست وطندار، وطنداری کن
(محمد آصف رحمانی پارسی)
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3272