نویسنده: غلامحسن عیوضی
ولادت و القاب
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در یازده ذیقعده 148 ق در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر بزگوار آن حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام نام مبارک او را (علی) گذاشت.
کینه آن حضرت (ابوالحسن) و مشهورترین لقبش (رضا) است. دیگر القاب آن امام همام عبارتند از: (صابر)، (فاضل)، (رضیّ)، (وفّی)، (صدّیق)، (زکی)، (سراج ا...) و (نورالهدی).
لقب رضا
نام اصلی امام هشتم علی بن موسی علیه السلام است لقب یا نام مشهور آن حضرت رضا علیه السلام میباشد. درباره علت نام گذاری آن حضرت به رضا علیه السلام چنین گفته اند: (او را رضا ملقب گردانیده اند برای آن که پسندیده خدا بود در آسمان و پسندیده رسول خدا صلی ا... علیه و آله وسلم و ائمه علیه السلام بود در زمین برای امامت). وجه دیگری که برای آن بیان داشته اند این است که (آن حضرت به رضای پروردگار راضی بود و این خصلت ارزشمند را که مقامی بالاتر از مقام صبر است، به طور کامل داشت).
دستیار علمی و فرهنگی پدر
امام رضا علیه السلام نقش به سزایی در توسعه حوزه معارف اسلامی و تربیت شاگردان برجسته داشت. آن حضرت با انجام دادن و پی گیری کارهای پدر، پشتوانه علمی استواری برای پیش برد آرمانهای فرهنگی خاندان رسالت بود. امام موسی کاظم علیه السلام آن حضرت را حتی در زمان حیات خودشان در بسیاری از امور به عنوان وکیل و نماینده خود معرفی میکرد، و از نوع توجه امام موسی بن جعفر علیه السلام به حضرت رضا علیه السلام همه پیروان میفهمیدند که آن حضرت یگانه دستیار امین و مورد اعتماد پدر است که در همه امور محول شده به صورت شایسته وظیفه خویش را به انجام میرساند.
سرپرستی امور هنگام زندانی بودن پدر
در تمام مدتی که امام موسی کاظم علیه السلام در زندان خلفای عباسی بود، امام رضا علیه السلام بودند که در غیاب پدر به رسیدگی امور میپرداخت. گرچه هنوز به مقام امامت نرسیده بودند، ولی کارهای امام را به نمایندگی از پدر انجام میدادند و نقش بسیار مهمی در نگهبانی از فرهنگ و فقه تشیّع و حفظ شاگردان و هدایت شیعیان داشتند. در چنین وضعیتی امام رضا علیه السلام به امور فرهنگی، اجتماعی و مذهبی شیعیان رسیدگی میکردند، به سؤالات فکری و اعتقادی آنها پاسخ میداد و خلأ غیبت پدر را پر میکرد و مایه دل گرمی و تسلّی خاطر مراجعین بود، و در عین حال اهداف پدر را دنبال نموده، به افشاگری بر ضد طاغوتیان میپرداختند.
امامت امام رضا علیه السلام
در سال 183 ق با شهادت امام موسی کاظم علیه السلام، امامت امام رضا علیه السلام شروع شد. آن حضرت 35 سال بیشتر سن نداشت که زمام امور امامت را به دست گرفت و هدایت و راهنمایی فکری و اعتقادی جامعه اسلامی را عهده دار شدند. امام موسی کاظم علیه السلام در فرصتهای مختلف به معرفی امام رضا علیه السلام به عنوان امام و وصی بعد از خود میپرداخت و از یاران و شاگردان خود بر این امر مهم گواهی میگرفت. مدت امامت آن حضرت بیست سال طول کشید که هفده سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان سپری شد.
امام رضا علیه السلام وهارون
ده سالِ اول امامت امام رضا علیه السلام مقارن با خلافتهارون عباسی بود. موضع گیری امام رضا علیه السلام در برابرهارون، مانند موضع گیری پدر بزرگوارش امام کاظم علیه السلام بود، و از این موضع، حتی یک قدم عقب نشینی نکرد. در همین عصر، امامت خود را آشکار نمود و این کار به منزله اعلان مخالفت با حکومت غاصبانههارون بود. شهادت امام موسی کاظم علیه السلام در زندان برایهارون بسیار گران تمام شد. گرچههارون در مورد کتمان شهادت امام کاظم علیه السلام بسیار کوشید ولی حقیقت برای بسیاری کشف شد. از این روهارون از مخالفت و قیام احتمالی مردم علیه خود نگران بود. در نتیجه از تعرّض به امام رضا علیه السلام تا آن جا که ممکن بود، خودداری میکرد و از سخت گیریهایی که در دوره امام کاظم علیه السلام انجام میداد، در زمان امام رضا علیه السلام خبری نبود.
امام رضا علیه السلام در عصر خلافت امین
پنج سال از دوره امامت امام رضا علیه السلام در زمان خلافت امین سپری شد، امین فرزند ارشدهارون و ولی عهد او بود. پس از مرگهارون،مردم در بغداد که مرکز خلافت عباسی بود، با امین بیعت کردند و بر این اساس در سرتاسر بلاد اسلامی امین به عنوان خلیفه معرفی شد. امین که مردی عیّاش و هوس باز بود اغلب وقتِ خود را به عیش ونوش و خوش گذرانی میگذراند و بخشی از دوره حکومتش را به جنگ و درگیری با برادر خود عبداله مأمون سپری کرد. به همین خاطر امام رضا علیه السلام در دوره حکومت او از آزادی نسبی برخوردار بودند و از این فرصت برای تربیت شاگرد و رسیدگی به امور دینی مردم و تهذیب و تکمیل احادیث خاندان نبوت و مناظره و مباحثه علمی با اندیشمندان کمال استفاده را کردند.
امام رضا علیه السلام و مأمون
امام رضا علیه السلام پنج سال آخر امامت خویش را در دوران خلافت مأمون سپری کرد. مأمون که پس از قتل برادر خود، امین به عنوان هفتمین خلیفه عباسی بر مسند خلافت نشسته بود، از چند جهت ارکان حکومت خود را در خطر میدید. نخست، از طرف علویان و طرف دارانشان که از حکومت عباسیان دلی پرخون داشتند و در هر فرصتی پرچم مخالفت برمی افراشتند؛ دوم از سوی عباسیان؛ زیرا مأمون برادر خود امین را کشته و سر بریده او را بر نیزه زده بود که این کار موجب رنجش بسیار عباسیان شده بود. گفتنی است عباسیّان امین را خلیفه رسمی و مشروع پس ازهارون میدانستند؛ سوم از سوی پارسیان و خراسانیان که به صورت فطری و باور اعتقادی طرف دار و دوستدار خاندان رسالت بودند.
دعوت مأمون از امام رضا علیه السلام برای رفتن به خراسان
مأمون عباسی که خلافت خود را از چند طریق مورد تهدید میدید، تصمیم به آوردن امام رضا علیه السلام از مدینه به مَرْو گرفت تا با پیشنهاد خلافت یا ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام، مقداری از فشارها و تهدیدهای احتمالی از سوی علویان و خراسانیان را فرو نشاند و مردم با دیدن حضور امام رضا علیه السلام در دستگاه خلافت مأمون، از شورش و مخالفت منصرف شوند. مأمون در اجرای این تصمیم، چندین نامه و پیام دعوت به امام فرستاد. امام علیه السلام این دعوتها را رد میکرد، ولی مأمون با اصرار و پافشاری بسیار، امام علیه السلام را ناگزیر کرد که به سوی خراسان حرکت کند. مأمون گروهی را به فرماندهی (رَجاء بن ابی ضحّاک) مأمور آوردن امام رضا علیه السلام و همراهانشان از راه بصره و اهواز و فارس کرد.
ناخشنودی امام رضا علیه السلام از سفر به خراسان
شواهد بسیاری در دست است که امام رضا علیه السلام از سفر به خراسان ناخشنود بود و پیوسته ناخشنودی خود را برای مردم آشکار میفرمود و با این روش، حجّت را بر مردم تمام میکرد، تا فریب ترفند مأمون را نخورند و بدانند که او فریب مأمون را نخورده؛ بلکه برای مصلحت اسلام و مسلمین این سفر را پذیرفته است. ردّ دعوت مأمون در چندین نوبت، وداع امام با افراد خانواده و بستگانش و دعوت آنان برای گریه بر حضرت هنگام خروج از مدینه نشانه ناخشنودی حضرت از سفر به خراسان است.
ولایت عهدی اجباری
امام رضا علیه السلام با قبول ولایت عهدی اجباری هم چون امام حسن علیه السلام که صلح تحمیلی را پذیرفتند به مردم فهماندند که سیاستش از سیاست مأمون کاملاً جداست و در گفت وگو با مأمون درباره خلافت، با کمال صراحت به مأمون فرمود: (تو چکارهای که خلافت را به من واگذاری؟ اگر خلافت را خدا به تو داده، تو نمی توانی آن را به دیگری واگذاری، و اگر خدا به تو نداده، چه حقّی داری که درباره آن تصمیم بگیری).
شهادت جان سوز امام
مأمون که برای حفظ حکومت خود امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو آورده بود و با ترفندهای خود و اطرافیان به اهداف خود نرسیده بود، وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را دید، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت او میشود و از سوی دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایت عهدی امام رضا علیه السلام مأمون را تهدید میکردند و به او هشدار میدادند. در نتیجه وی تصمیم گرفت که آن حضرت را به گونهای از میان ببرد. ولی کاملاً مراقب بود که این عمل به طور کاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسئله جدیدی برای حکومتش پیش نیاید. لذا با مسموم کردن آن حضرت به هدف خود رسید. امام علیه السلام در روز آخر صفر بر اثر زهر مسموم و دعوت حق را لبیک گفت و به اجداد پاکش پیوست.
دفن شبانه و مظلومانه امام رضا علیه السلام
مردم و دوستداران آن امام وقتی که خبر شهادت حضرت را شنیدند ازدحام کردند و گفتند که مأمون با نیرنگ امام علیه السلام را کشته است. مأمون شخصی را نزد مردم فرستاد و گفت تشییع جنازه به فرصتی دیگر موکول شده است. مأمون از ترس این که آشوبی برپا شود مردم را با این ترفند متفرق کرد و دستور داد جنازه آن حضرت را شبانه غسل دادند و به خاک سپردند.
عبادت امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام هم چون اجداد پاکش، قبل از هر چیز، بنده خالص خدا بود و همه چیز را در خط بندگی خدا دنبال میکرد. زهد و عبادت و راز نیاز و مناجات و سجدههای طولانی او، نشان میداد که دلداده خداست. رجاء بن ضحاک سرپرست مأموران مأمون که مسئولیت آوردن امام را از مدینه به خراسان برعهده داشت، در این باره میگوید: (سوگند به خدا، مردی را ندیدم که با تقواتر از امام رضا علیه السلام باشد و در همه ساعات زندگی یاد خدا کند و به اندازه او خوف از عقاب خدا را در دل داشته باشد).
تلاوت قرآن
جاء بن ضحاک سرپرست مأموران مأمون که مسئولیت آوردن امام رضا علیه السلام را از مدینه به خراسان برعهده داشت میگوید (امام رضا علیه السلام شبها بسیار قرآن تلاوت میکرد. هنگامی که به آیهای میرسید که در آن سخن از بهشت و دوزخ به میان آمده بود، گریه میکرد و از درگاه خدا تقاضای بهشت میفرمود و میگفت: (پناه میبرم به خدا از آتش دوزخ).
شاگردان برجسته امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام در مدینه و در حوزه درسی خود شاگردان بسیاری را جمع کرده، به تربیت آنها مشغول بودند؛ شاگردانی که به گرد شمع وجود آن بزرگوار اجتماع میکردند و از علوم آن حضرت بهره مند میشدند. یکی از شاگردان آن حضرت (زکریّا بن آدم) است که نمایندگی امام علیه السلام را در قم عهده دار بود. امام رضا علیه السلام در نامهای به او مینویسند: خداوند به سبب وجود تو بلا را از شهر قم دور میسازد، چنان که بلا را به علت وجود امام کاظم علیه السلام از مردم بغداد برطرف میگرداند). از دیگر شاگردان برجسته آن حضرت میتوان از یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب و علی بن میثم نام برد.
کلمات قصار
(همانا خاموشی و کنترل زبان، دری از درهای حکمت است و موجب دوستی میشود و به نیکیها راه میبرد.)
(دوست هر انسانی، عقل او، و دشمن هر انسانی نادانی اوست.)
(دوستی با مردم، نیمی از عقل محسوب میشود)
(همانا خداوند قیل وقال (کشمکش لفظی بیمورد)، و تباه ساختن ثروت و تقاضا کردن بسیار را دشمن میدارد.)
(کار نیک و کوشش در عبادت را به بهانه دوستی و بر حبّ آل محمد صلی ا... علیه و آله وسلم رها نسازید.)
(کسی که به روزی اندک از خداوند خشنود باشد، خداوند از او به عمل کم، راضی خواهد شد.)
(انس گرفتن حساب نشده (و بدون کنترل) با مردم شخصیت انسان را از بین میبرد.)
(زمانی بر مردم میآید، که عافیت و آرامش، در آن زمان در ده بخش است؛ نُه بخش آن در دوری از مردم و گوشه گیری و یک بخش آن در سکوت است.)
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3208