ناتوانی مرسی و حزبش در ایجاد موازنه بین اسلامگرایی و سکولاریسم در جامعه مصر، اقداماتی در جهت خوشنود سازی غرب و اسرائیل، در کنار ضعفهای آنها در تدبیر معیشت مردم مصر، بحرانی را رقم زد که باعث سرنگونی دولت اخوانی شد.
تنها پس از گذشت یک سال از حکومت مرسی، با اعتراضات میلیونی مردم مصر دولت اخوانیها سقوط داده شد.
ظاهراً سقوط حکومت محمد مرسی به واسطۀ دخالت ارتش بود، اما واقعیت آن است که بر اثر اشتباهات نابخشودنی مرسی از نگاه مصریان، مردم مصر یک پارچه به خیابانها آمده و با مخالفت میلیونی خود ارتش را وادار نمودند تا به حمایت از مردم بر علیه دولت مرسی وارد عمل شود. یکی از آخرین اشتباهات مرسی این بود که به مهلت 48 ساعتۀ ارتش نیز مبنی بر حل مشکلات جامعه مصر از راههای مشروع و مسالمت آمیز توجه نکرد، این اشتباهات و موضوع خشم و نارضایتی عمومی از دولت مرسی باعث شد تا حتی بالاترین مقامهای مذهبی شیخ الازهر و رهبر مسیحیان آن کشور از اقدام ارتش مصر حمایت نمایند.
یکی از اشتباهات مرگبار دولت اخوانیها در مصر این بود که هیچ توجهی به حقوق گروههای سکولار، که در کنار اسلامگرایان برای سرنگونی دولت مبارک به خیابانها آمده بودند نکرده و بلافاصله پس از کسب قدرت اقدام به تدوین و به رأی گذاشن قانون اساسی جدید مصر نمود، که در آن قانون موازنه بین گروههای اسلامی و دیگر گروههای سکولار رعابت نشده بود. هرچند قانون اساسی جدید در همه پرسی به تأئید مردم رسید، اما نباید از یاد برد که در آن همه پرسی تنها 33 درصد از واجدین حق رأی به پای صندوقها آمدند. این بدان معنا است که مشروعیت این قانون از همان ابتدا توسط مردم مصر زیر سوال رفت.
اشتباه دیگر محمد مرسی این بود که با وجود شعارهای اسلامی به دام غرب و اسرائیل گرفتار شده بود، و این موضوع سبب شده تا در جریان تظاهراتها بر علیه دولت، خیلی از مسلمانان مصر هم از دولت اخوانی مصر حمایت نکنند. دولت مرسی برای جبران کمبودیهای اقتصادی دست به امن امریکا شده بود و طبق گزارشات کمک سالانه دریافت میکرد. و از همه مهمتر اینکه به اعتراف یک روزنامۀ اسرائیلی، خدمتی را که مرسی برای اسرائیل انجام داد دولت مبارک هم آن را انجام نداده بود، نخست اینکه مرسی پایبندی کامل خود را به پیمان کمپ دیوید اعلام کرد و تلاشی در جهت تعدیل آن انجام نداد. دوم اینکه با توجه به روابط خوب خود با اخوان المسلمین از پرتاب موشکهای حماس به اراضی اشغالی جلوگیری به عمل آورد. سوم اینکه دولت مرسی اکثر تونلهای زیرزمینی میان شبه جزیره سینا و غزه را منهدم کرد که این مسئله باعث توقف ارسال سلاح برای گروههای فلسطینی شد و چهارمین و مهمترین مسئله هم تقویت اختلافات میان شیعیان و اهل سنت در خاورمیانه توسط مرسی با حمله به محور مقاومت در منطقه بود. که در این مورد آخر کشتن چهار فرد اهل تشیع به گونهای بسیار فجیع در مصر که باعث اعتراضات شدید در فضای مجازی شده بود، موضوع را آشکارتر میسازد. در مورد سوریه نیز دولت اخوانیها در مصر آنچنان که اسرائیل میخواست موضع گرفتند که از این منظر نیز اسرائیل از دولت مرسی رضایت کامل داشت.
به هر صورت ناتوانی مرسی و حزبش در ایجاد موازنه بین اسلامگرایی و سکولاریسم در جامعه مصر، اقداماتی در جهت خوشنود سازی غرب و اسرائیل، در کنار ضعفهای آنها در تدبیر معیشت مردم مصر، بحرانی را رقم زد که باعث سرنگونی دولت اخوانی شد.
از این رو بود وقتی که نیروهای اجتماعی سکولار و دموکراسیخواه مصر به میدان تحریر آمدند و درخواست سرنگونی دولت مرسی را فریاد زدند، نهاد سکولار ارتش و شیخ اسلامگرای الازهر نیز از برکناری مرسی حمایت کردند؛ چه در شرایط نوپدید جامعه مصر، باقیماندن مرسی در قدرت زمینه ساز از دست رفتن هر چه بیشتر وحدت و امنیت در جامعه مصر بود.
سرمقاله شماره 87 روزنامۀ انصار
تاریخ: 1392/4/14
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/282