شیعیان و هزاره ها در افغانستان، در معرض یک ظلم سیستماتیک قرار گرفته اند، اما وحشتناک تر از خود این فجایع، بی توجهی جامعه جهانی و کشورهای اسلامی به این وقایع و عادی انگاری این کشتارهای مداوم و هدفمند است.شیعیان و هزاره های افغانستان، مظلومانی هستند که به رغم داشتن بیشترین مشارکت سیاسی و مدنی در حمایت از نظام جمهوری اسلامی در افغانستان (نسبت به دیگر اقوام،) شاهد بیشترین حد تبعیض نسبت به خود از سوی حکومت بودهاند و کشورهای غربی حاضر در افغانستان نیز هرگز دست تعامل و همکاری به سوی آن ها دراز نکرده و تمام امکانات خود را در اختیار سایر اقوام و مذاهب قرار داده اند.
نویسنده: سید احمد موسوی مبلغ
حمله به دبیرستان سیدالشهداء کابل که با شهادت قریب به هفتاد دانش آموز بی گناه و زخمی شدن بیش از صد دانش آموز دیگر همراه بود، رویداد جدیدی از قصه پر غصه شیعیان مظلوم افغانستان است که در قالب سریالی از کشتارهای هدفمند، روی میدهد. طی دو سال گذشته، بارها، مراکز متعدد غیر نظامی در مناطق شیعه نشین افغانستان و به ویژه کابل از مسجد گرفته تا بیمارستان زنان و زایمان و مراکز آموزشی و مکاتب، هدف حملات انتحاری گروه های تروریستی واقع شده اند.
کثرت این حملات و چگونگی آن ها، نشان میدهد که این اتفاقات، به صورت سیستماتیک در حال برنامه ریزی و اجرا هستند و از این منظر، مهم است که بدانیم، چه کسانی پشت پرده این عملیاتهای تروریستی قرار دارند اما یافتن پاسخ برای این پرسش، چندان هم ساده نیست چرا که مجموعه های متعارض و مختلفی، میتوانند از این ظلم سیستماتیک در افغانستان، سود ببرند و متهم کردن قطعی هریک از این گروه ها یا جریان ها، نیازمند مستندات محکمه پسندی است که در شرایط غیر عادی کنونی، دسترسی به آن ها نسبتا غیر ممکن به نظر میرسد اما علی الحساب، داعش، بخشی از گروه طالبان و به ادعای برخی یک جریان خبیث در داخل حکومت، از سوی افکار عمومی در افغانستان، به عنوان اصلی ترین متهمان چنین وقایعی مطرح می شوند.
داعش، به دلیل دشمنی ذاتی با شیعیان، در هر جایی که بتواند، ضربه های خود به بدنه جامعه شیعه را وارد میکند.از سوی دیگر، طالبان هم در بیست سال گذشته، همواره شیعیان و هزاره ها را، انگشت ششم می پنداشته اند و بخشی از نیروهای تند رو و افراطی طالبان، چندان بی میل نبوده اند که با کشتار شیعیان، از یک سو بر شیعیان فشار وارد کنند و از سوی دیگر، دولت افغانستان را تحت فشار قرار دهند.از سوی دیگر، متاسفانه دولت افغانستان نیز حمایت مناسبی از شیعیان انجام نداده است.
شیعیان افغانستان معتقدند تبعیض سیستماتیک حکومت علیه آن ها، باعث شده تا توزیع امکانات عمومی، هرگز به شکل عادلانه ای صورت نگیرد و مناطق شیعه نشین، عمدا در فقر و کمبود امکانات و خدمات عمومی نگاه داشته شده اند. جنبش روستایی و جنبش تبسم، دو حرکت مدنی شیعیان افغانستان بود که با هدف تامین امنیت مردم در بزرگراه ها و توزیع عادلانه امکانات دولتی (از جمله برخورداری عادلانه از نعمت برق) آغاز شد و هر دو، با تراژدی های خونین پایان یافت و عقیم ماند.
همچنین، حذف هدفمند شیعیان و هزاره ها از ساختار قدرت سیاسی، اقدام دیگری بوده که حکومت افغانستان به آن متهم است و به نظر میرسد که یک جریان قوم گرای افراطی در داخل حکومت که نقش مهمی در اداره کشور دارند، با سوء استفاده از ابزارهای حکومتی، برنامه بلند مدتی در این زمینه طراحی کرده اند. برخی مدعی اند این جریان تندرو بی علاقه نیست که در شرایطی که از یک سو طالبان در حال قدرت نمایی نظامی هستند و از طرف دیگر، مردم از فساد و ناکارآمدی حکومت به ستوه آمده اند، تحریک افکار عمومی علیه طالبان را از طریق سازمان دهی یک رویداد فجیع علیه شیعیان و هزاره ها انجام بدهند تا با نسبت دادن آن به طالبان، مردم را نسبت به حضور طالبان در ساختار سیاسی آینده بدبین و حساس کنند. بنابراین، در کنار داعش و طالبان، یک حلقه افراطی در داخل حکومت نیز، از متهمان اصلی چنین رویدادهایی به حساب می آیند و در چنین بلبشویی، تشخیص متهم اصلی، کاری سخت و تقریبا غیر ممکن است.
اما آن چه که بدیهی است این است که شیعیان و هزاره ها در افغانستان، در معرض یک ظلم سیستماتیک قرار گرفته اند، اما وحشتناک تر از خود این فجایع، بی توجهی جامعه جهانی و کشورهای اسلامی به این وقایع و عادی انگاری این کشتارهای مداوم و هدفمند است.شیعیان و هزاره های افغانستان، مظلومانی هستند که به رغم داشتن بیشترین مشارکت سیاسی و مدنی در حمایت از نظام جمهوری اسلامی در افغانستان (نسبت به دیگر اقوام،) شاهد بیشت
رین حد تبعیض نسبت به خود از سوی حکومت بودهاند و کشورهای غربی حاضر در افغانستان نیز هرگز دست تعامل و همکاری به سوی آن ها دراز نکرده و تمام امکانات خود را در اختیار سایر اقوام و مذاهب قرار داده اند.
بدون شک شیعیان افغانستان باید به سمت قوی شدن بروند چرا که وقتی در کشوری مانند افغانستان دولت مرکزی توان مراقبت و محافظت از جان و مال و ناموس این شیعیان مظلوم را ندارد نمی توان از آن ها انتظار داشت برای قوی شدن و مراقبت از خودشان دست روی دست بگذارند. چرا که قوی شدن در این وضعیت ، اولین اقدام لازم برای حفظ جان است اما از آن مهم تر، عبور از جریان های قوم گرایی است که سرنوشت مردم را در بازی منافع شخصی خود و خانواده شان به معامله گرفته اند.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/22160
تگ ها: