مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادهاند تا ما امروز شاهد فقدان فرهنگ گفتوگو در افغانستان باشیم. قومیت و نژاد، زبان و مذهب و قرار گرفتن افغانستان در ژئوپولیتیک بحرانهای امنیتی_سیاسی و فرهنگی_هویتی و بازیهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای چنان آشفتگی و پریشانی در تار و پود هویت و فرهنگ افغانها به وجود آورده است که گفتوگو میان افغانها را به طور مداوم به چالش و حاشیه کشانده است.
نویسنده: رضا عطایی (ماستری علوم سیاسی دانشگاه تهران)
آدمی در نوع خلقت خویش، موجودی اجتماعی آفریده شده است که تنها در تعامل با دیگر انسانهاست که "انسانیت"ش شکوفا و هویدا میگردد. البته هر نوع رابطه و تعاملی هم به طور قطع به رشد و شکوفایی نمیانجامد. در فضا و شرایطی صلحآمیز و مسالمتجویانه و با پذیرش و تحمل یکدیگر است که فرهنگ گفتوگو و تخاطب محقق میشود.
مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادهاند تا ما امروز شاهد فقدان فرهنگ گفتوگو در افغانستان باشیم. قومیت و نژاد، زبان و مذهب و قرار گرفتن افغانستان در ژئوپولیتیک بحرانهای امنیتی_سیاسی و فرهنگی_هویتی و بازیهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای چنان آشفتگی و پریشانی در تار و پود هویت و فرهنگ افغانها به وجود آورده است که گفتوگو میان افغانها را به طور مداوم به چالش و حاشیه کشانده است.
تصورات قالبی غالبا منفی و مخرب گروههای قومیتی از هم سبب شده است که نه تنها هیچگاه گفتوگو و تعامل سازندهای بین اقوام شکل نگیرد، بلکه با توجه به عوامل دیگر، همیشه شاهد نزاع و درگیری میان اقوام این کشور باشیم. شاید بهترین مصداق در این زمینه این باشد که افغانها هنگام شنیدن، بیشتر از آن که به دنبال "اعتبار سخنان" باشند در صدد کشف "تبار سخنران" هستند.
سهچهارم افغانستان کوهستانی است، این کوههای سرسخت و بلند و درههای عمیق از یک طرف نقش حایل را در عدم ایجاد یک "شناخت جمعی مشترک" در افغانستان داشته است و از سویی منجر شده تا مردم ساکن در این کشور با تنوع زبانی، نژادی، مذهبی و فرهنگی نتوانند به گفتوگو و تعامل سازنده و توسعهمحور برسند و از طرف دیگر کوهستانیبودن افغانستان باعث ایجاد رقابت شدید میان ساکنان آن برای دستیابی و دسترسی به منابع و امکانات محدود کشور شده است.
مطالعه تاریخ ظهور و افول تمدنها و جوامع بهترین شاهد برای تبیین جایگاه فرهنگ "گفتوگو" و "مدارا و مدیریت" در سیر تاریخ انسان است. تمدن یونانی در روند شکلگیری و شکوفایی خود به مرکزیت "آتن"، در مقایسه با "اسپارت"، دارای فضایی عقلانی، علمی، آزاد توام با گفتوگو و مدارا و نقد و نوآوری برقرار کرد و در ادامه به داد و ستد فرهنگی با اقوام و ملل دیگر پرداخت مشابه آنچه که در دوران اوج و شکوه تمدن اسلامی رخ داد. شکلگیری تمدن اسلامی نیز در داخل با غلبه جریان فکری و روشنفکرانه معتزله که به غایت عقلگرا، فلسفی، علمی، انتقادی، آزاداندیش و نوآور همراه با تساهل و تسامح و بحث و گفتوگوی آزاد بود به ایجاد "بیتالحکمه" و برقراری "نهضت ترجمه"به ویژه در دوران هارون و مامون عباسی انجامید و در خارج با اقتباس از منابع و متون فلسفی و علمی یونان و روم و دیگر بلاد همراه شد و به شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی به ویژه در قرنهای سوم تا پنجم هجری/ نهم تا یازدهم میلادی انجامید. در دوران شکوه و عظمت تمدن اسلامی، کشور و سرزمین عزیزمان "افغانستان" سهم ویژه در آن داشته است که هیچگاه از حافظه تاریخ محو نخواهد شد.
گویا امروز تاریخ پر فتوح دیروز از خاطرمان رفته است؛ تسامح و تساهل و همدیگر پذیری مذهبی "امام ابوحنیفه کابلی" و "آخوند خراسانی هروی"، مکتب حکمت ابن سینای بلخی و ناصرخسرو قبادیانی، و رهیافت بزرگانی چون مولانای بلخی و شیخ جام و پیر هرات و غیره ظاهرا همگی را به "وادی خاموشان" سپردهایم که به فرموده خواجه شیراز؛ «عاقبت منزل ما "وادی خاموشان" است/ حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز».
برخی از عوامل فقدان فرهنگ گفتوگو و تخاطب در آغاز و میانههای این نوشته بررسی شد که نیاز به ذکر دوباره آنها نیست. از خاطر نبریم که برای تحقق یک افغانستان آباد و آزاد و مستقل نیازمندیم که حول حقوق و احترام متقابل با یکدیگر به گپ گفتن و گپ شنفتن بنشینیم و این یک امر دو سویه است، دیالوگ است نه مونولوگ.
منبع: مطالعات افغانستان
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/19435
تگ ها: