یکی از سناریوهای اساسی در آینده افغانستان احتمال همکاری بین القاعده و طالبان است. امری که در توافق نامه بین طالبان و امریکا نیز به آن اشاره و طالبان از آن منع شده است. اما با این حال این سناریو به دلیل احتمال پذیری بالا در تحقق از جمله سناریوهایی است که از ارزش کافی برای بررسی برخوردار است.
نویسنده: منوچهر شفیعی، کارشناس مسائل افغانستان و تروریسم
یکی از سناریوهای اساسی در آینده افغانستان احتمال همکاری بین القاعده و طالبان است. امری که در توافق نامه بین طالبان و امریکا نیز به آن اشاره و طالبان از آن منع شده است. اما با این حال این سناریو به دلیل احتمال پذیری بالا در تحقق از جمله سناریوهایی است که از ارزش کافی برای بررسی برخوردار است.
القاعده و طالبان، زندگی زیر یک سقف:
پس از حمله شوروی به افغانستان موجی از حضور جوانان علاقه مند در جهاد از سرتاسر جهان اسلام شکل گرفت. این جوانان به دنبال این بودند که با حضور در افغانستان در برابر شوروی جهاد کرده و این ابر قدرت را از سرزمین های اسلامی اخراج کنند. در طول این نبرد جریان القاعده با گرایش جهاد جهانی به وسیله افرادی چون عبدالله العظام و اسامه بن لادن پایه گذاری شد. در حالی که پیش از آن جریان طالبان با گرایش به جهاد داخلی توسط ملاعمر پایه گذاری شد. این دو جریان پس از سقوط شوروی آموختند که چگونه با یکدیگر در زیر سقف افغانستان همکاری داشته باشند.
طالبان مسئولیت اداره افغانستان را به عهده گرفت و دولت خود را تشکیل داد. القاعده نیز از فرصت پیش آمده بهره گرفت و افغانستان را به چشم بهشت بکری دید که بتوان از آن برای آموزش، مخفی شدن و همچنین هدایت عملیات های بین المللی بهره گرفت. آموزش امریکا به این نیروها در دوران شوروی نسل اولیه ای از نیروهای القاعده و طالبان را در افغانستان پدید آورد که در دوره شوروی جنگ دیده شده بودند و حال آماده بودند تا جهاد خود را در عرصه داخلی و بین المللی به پیش ببرند.
القاعده و بحران سازی برای طالبان:
با این حال این همکاری فاقد تنش نبود. تمایل القاعده برای اجرای عملیاتهای بین المللی و به صورت ویژه حمله به اماکن مرتبط با امریکا موجب شد که نگاه بازیگران جهانی باردیگر به سوی افغانستان بچرخد. این حملات در سال 1992 در یمن، 1993 در امریکا علیه برج های تجارت جهانی، 1995 ریاض عربستان، 1998 در نایروبی، کنیا و تانزانیا علیه سفارت خانه های امریکا و سال 2000 علیه کشتی جنگی یو اس اس کول انجام شد. در پاسخ به این حملات در سال 1998 امریکا کمپ آموزشی القاعده در ولایت خوست را بمباران کرد. اما این پایان بحران برای طالبان نبود. حمله 11 سپتمبر به امریکا، موجب شد که امریکا به افغانستان حمله و دولت طالبان را سرنگون سازد. با این حال جالب توجه توجه است که طالبان هیچ گاه القاعده را مسئول حمله ندانست و همکاری خود با این گروه را افزایش داد. همچنان که سهیل شاهین سخنگوی گروه طالبان گفته است که ارتباطی میان حمله 11 سپتمبر و القاعده وجود ندارد.
حمله امریکا به افغانستان موجب شد القاعده در افغانستان تضعیف شده و توجه خود را به غرب خاورمیانه و شمال افریقا متمرکز کند. با این حال بعد از شکل گیری گروه داعش و کشته شدن اسامه بن لادن گروه القاعده دچار افول عملیاتی شد. چرا که بخش عمده ای از نیروهای این گروه به سمت داعش حرکت کردند و وفاداری خود را تغییر دادند.
صلح طالبان و امریکا فرصتی تازه برای بازگشت القاعده:
صلح میان امریکا و طالبان و کاهش فشار نظامی برروی طالبان این فرصت را به القاعده میدهد که تحت پوشش این گروه فعالیت خود در افغانستان را با شدت بیشتری از سر بگیرد. همچنین بخشی از نیروهای طالبان که ممکن است از توافقنامه فعلی ناراضی باشند ممکن است به سوی داعش و همچنین القاعده حرکت کنند. اما در کنار فاکتورهای داخلی، عوامل منطقه ای وجود دارد که میتواند به القاعده در جذب نیرو و به کارگیری عملیاتی آنها کمک کند.
اصلی ترین شاخص در این زمینه خشونتهای هند علیه مسلمانان در کشمیر و هندوستان است. خشونت گسترده ای که در هند و کشمیر علیه مسلمانان در جریان است و تصاویر دلخراش آن را میتوان در شبکه های اجتماعی مشاهده کرد، میتواند به انگیزه ای در بین مسلمانان برای درخواست در جهت شکل گیری جهاد جهانی شود. امری که هم اکنون نیز موجب به راه افتادن کمپاین های جذب نیروی القاعده و داعش در جنوب آسیا شده است. از سوی دیگر سازمان آی اس آی پاکستان به واسطه دشمنی دیرینه میان هند و پاکستان از چنین فرصتی استفاده کرده و گروههایی مانند القاعده را در جهت عملیات علیه هند پشتیبانی خواهد کرد.
در این حین افغانستان میتواند نقش سرزمینی امن را برای این نیروها بازی کند تا بتوانند از طریق آن عملیات خود را هدایت کنند، نیروهای خود را آموزش دهند و از افغانستان به عنوان یک پناهگاه بهره ببرند. تجربه گروههای ستیزه جو نیز ثابت کرده است که دسترسی به سرزمینی امن میتواند نقشی موثر در توانایی بقای یک گروه ایفا کند.
طالبان نه مشتاق اما مجبور به همکاری با القاعده:
با این حال با توجه تجربه پس از 11 سپتمبر ممکن است برخی از اعضای طالبان نیز نسبت به همکار با القاعده دیدگاهی منفی داشته باشند. چرا که همکاری پیشین دو گروه هزینه بالایی را به طالبان تحمیل و موجب شکست این دولت در افغانستان شد. طالبان نیز به نظر نمیرسد که در نگاه اول نیازی به همکاری با القاعده داشته باشد، چرا که توانایی تامین مالی و همچنین جذب نیرو از جامعه افغانستان را دارد و علاقه مندی نیز به جهاد جهانی از خود بروز نداده است. اما با این حال همکاری های ستیزه جویانه از پیچیدگی برخوردار است. گروههای بسیاری در پاکستان از جمله شبکه حقانی و لشکر طیبه و یا حتی کمپانی داوود هستند که تعریف متفاوتی از جهاد و ستیزه جویی دارند و طالبان نیز در همکاری نزدیک با برخی از آنها به سرمیبرد. از این رو این همکاری بلند مدت میتواند به عنوان عاملی برای همکاری دو گروه در عین بی نیازی طالبان تبدیل شود. همچنین طالبان تمایلی به درگیری و جنگ در میان گروههای ستیزه جو ندارد از این رو برای طالبان بهینه خواهد بود که برای جلوگیری از رقابت فرسایشی، از اختلافات چشم پوشی کند. القاعده نیز به دلیل عدم علاقه به عملیات در خاک افغانستان، به صورت ویژه پس از خروج امریکا، قطعا ملاحظاتی را در همکاری دو جانبه با طالبان خواهد پذیرفت. چرا که در حال حاضر اصلی ترین توجه القاعده در کسب اعتبار مجدد خوداست. اعتباری که توسط گروه داعش کمرنگ شده بود.
منبع: مطالعات افغانستان
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/18795
تگ ها: