وضع اسفبار امروز اوکراینیها، فقط مشکل آنها نیست. در واقع، همه مردم دنیا از تکرار چنین صحنههای دلخراشی از مداخله کشورهای بزرگ در تعیین مقدرات یک کشور مستقل نگراناند. قدرتهای که، در عین آنکه بهظاهر، خود را نگران وضع دموکراسی و حقوق بشر و عدم اشاعه سلاحهای کشتار جمعی نشان میدهند، ولی در مقابل رژیم اشغالگر قدس، بحرین، میانمار، عربستان سعودی، و... سکوت میکنند، و از آن بدتر، خود دارای سازمانهای رسمی شکنجه هستند. از آن بدتر، آنها، زرادخانههای اتمی خویش را گسترش فوقالعادهای بخشیدهاند و میبخشند و خواهند بخشید. همانها به خود اجازه میدهند تا دست کشورهای دیگر را از تکنولوژی و حق آزادی کوتاه کنند.
ناهمگون و تبعیضآمیز بودن مداخلات بلوک غرب، در کشورهایی که بنا به تعبیر آنها "یاغی" هستند یا با مسئله دموکراسی و حقوق بشر روبهرو بودهاند، نشان میدهد که آنها انگیزههای انسانی ندارند. آنها انگیزههای سیاسی بهرهجویانه را پیگیری میکنند. بیگمان، مداخلات بلوک غرب با انگیزههای بشر دوستانه صورت نمیگیرد، و تنها منافع این کشورها در جایی مانند اوکراین به رغم بحرین، تقویت دموکراسی متکی بر اقتصاد بازار آزاد تعریف شده است. سیاست حقوق بشر به پشتوانه محکمی برای برآوردن منافع بلوک غرب بدل شده است. پس، دولتها همواره پیرو بیچون و چرای آرمان سیاست خارجی خود نیستند، بلکه در مواقعی که آن آرمان در برابر منافع واقعی آنها قرار گیرد، عموماً به عملگرایی روی میآورند. این را از زمان بیسمارک تا کنون، به ترجیح "رئال پلیتیک" به "ایدهآل پلیتیک" نام مینهند. آرمان حقوق بشر و ایجاد دموکراسیهای مبتنی بر بازار آزاد، از دیر باز محور استراتژی غرب بود، ولی در جهان پس از جنگ سرد، از قالب امر "ایدهآل" درآمد و به عامل قدرت و امر "رئال" سیاسی بدل شد. بیگمان با آرمانگرایان بهتر از قدرتسالاران میشد کنار آمد. امروز، سوء استفاده غرب از موضوع حقوق بشر و دموکراسی انکارناشدنی است.
در جهان امروز، بلوک غرب، در پی ایجاد نظم جهانی تازهای است که در آن ارزشهای لیبرالیستی حقوق بشر، دموکراسی و اقتصاد باز پوششی دلچسب برای سوء استفاده از سایر ملل میشود.
در دوره جدید، قدرتهای حاکم بر شورای امنیت بر پایه تفسیر بسیار موسع از صلاحیت این شورا و برداشتی گسترده از مفهوم تهدید نسبت به صلح، نقض فاحش حقوق بشر را تهدیدی بر ضد صلح و امنیت بینالمللی شمرده و در نقاطی مختلفی جهان زیر عنوان مداخله بشر دوستانه به مداخله نظامی یا اعمال تحریمهای فلجکننده و غیرانسانی دست زدهاند.
همه چیز، به نام شورای امنیت سازمان ملل متحد انجام میشود، ولی در عمل، قدرتهای بزرگ هستند که همگام با منافع خود مسئولیت مداخله را به عهده گرفتهاند و زیر پوشش پشتیبانی از حقوق بشر، از مرزهای مورد نظر سازمان ملل فراتر رفتهاند. امروزه، گفتمان حقوق بشر، اصول بنیادینی چون اصل حاکمیت، اصل عدم مداخله و اصل پرهیز از کاربرد زور را به چالش کشیده است.
در این فرایند تازه، بلوک غرب، به دنبال نقض حقوق مسلمی چون حق عدم مداخله در امور کشورها و حق تعیین سرنوشت ملل است تا بتواند بدون مزاحمت قدرتهایی را که خود یاغی قلمداد میکند به نیروهای سیاسی رام در چهارچوب منافع خود تعریف کند.
اما به هر صورت از یک دید وسیعتر، اوضاع، اینچنین نخواهد ماند و امیدهایی هست. پس از ناتوانی محرز دولتهای غربی برای مداخله در سوریه (هر چند که این کار به کمک پدرخوانده دیگر، یعنی روسیه انجام شد)، اکنون به نظر میرسد که مقاومت، و ایجاد بلوکهای مقاوم میتواند باقی مانده قدرت بلوک کشورهای سلطهگر پس از جنگ جهانی دوم را تضعیف نماید، و جهان را به یک وضع عادلانهتر نزدیک سازد. شرایط تغییر کرده است. صحنه امروز اوکراین، هر چند اسفبار است، ولی معلوم است که در آنجا هم مداخلهگران خارجی هر کار بخواهند، نمیتوانند انجام دهند.
سرمقاله شماره 184 روزنامه انصار
تاریخ: 6/12/1392
نویسنده: دکتر حامد حاجیحیدری
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1484