یازدهمین دور مذاکرات نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان با گروه طالبان نیز بدون نتیجه پایان یافته و او، بدون هیچگونه پیشرفتی، دست از پا درازتر باز به کابل بازگشته است تا رهبران حکومت افغانستان را در جریان آخرین جزئیات این مذاکرات قرار دهد.
زلمی خلیلزاد دو روز گذشته در کابل با رهبران حکومت افغانستان و برخی چهرههای مطرح سیاسی این کشور، چون حامد کرزی، دیدار و گفتگو کرده، اما عملاً هیچ پیشرفت قابل توجهی در جریان مذاکرات او با نمایندگان طالبان وجود ندارد.
آخرین گزارشها حاکی از آن است که دو دور گذشته مذاکرات نمایندگان امریکا و طالبان در قطر، بیشتر حول دو محور اساسی میچرخیده است؛ یکی زمانبندی و چگونگی خروج سربازان امریکایی و دیگر کشورها از افغانستان و دیگری که مهمتر و اساسی است، موافقت طالبان با برقراری آتشبس و آغاز مذاکرات مستقیم با نمایندگان رسمی حکومت افغانستان. هرچند شاید امریکا اختلاف نظر چندانی در مورد خروج نیروهای خود از افغانستان با طالبان نداشته باشد و دو طرف در این زمینه به توافق رسیدهاند؛ به خصوص که به گفته وزیر دفاع امریکا، چه توافق با طالبان صورت بگیرد و چه نگیرد، این کشور در مرحله اول به دنبال خروج حداقل ۴ هزار و ۵۰۰ نظامی از افغانستان است.
اما مسئله اساسی و اختلافبرانگیز که از سوی رئیسجمهور افغانستان به صورت جدی به عنوان پیششرط آغاز مذاکرات بینالافغانی با طالبان مطرح شده، برقراری آتشبس سراسری است. افغانستان و طالبان در عید فطر دو سال پیش، تجربه بیمثالی از برقراری آتشبس داشتند، اما هنوز مشخص نیست که چرا رهبران طالبان با برقراری آتشبس مخالفت کرده و از ادبیات جدیدی به عنوان «کاهش خشونت» استفاده میکنند؛ آنهم به صورت موقت.
قبل از اینکه به بررسی چرایی مخالفت طالبان با برقراری آتشبس در افغانستان بپردازیم، به نظر میرسد حکومت این کشور در این زمینه به نوعی پافشاری دارد. در تمام موضعگیریهای رهبری حکومت افغانستان، به صورت واضح و پوستکنده بحث برقراری آتشبس و آغاز مذاکرات مستقیم بینالافغانی به عنوان پیششرط هرگونه توافق امریکا با طالبان مطرح شده است. نوع این موضعگیریها نشان میدهد که حکومت افغانستان در این زمینه بر امریکاییها فشار وارد میکند تا روند مذاکرات را مطابق خواست افغانستان پیش ببرد؛ در غیر آن، نارضایتی و مخالفت خود را آشکارا اعلام میکند؛ چه اینکه در چندین مورد به صورت واضح رویاروی امریکا و رویکرد این کشور پیرامون روند صلح با طالبان ایستاده است. متأسفانه امریکا در موارد گذشته ثابت ساخته که در مذاکره با طالبان، بیشتر به دنبال منافع و خواست خود بوده تا حکومت و مردم افغانستان. یکی از این موارد، اعمال فشار بر حکومت افغانستان جهت آزادی انس حقانی، فرزند سراجالدین حقانی، رهبر شبکه حقانی و از چهرههای کلیدی طالبان و مبادله او با دو استاد دانشگاه امریکایی کابل است. این قاطعیت حکومت افغانستان در موضعگیری خود در قبال روند صلح با طالبان، که بیسابقه به نظر میرسد، به خصوص پیرامون رویکردها و تصامیم امریکا، از دید بسیاری از آگاهان، یک نقطه بسیار مثبت است؛ هرچند مخالفان داخلی هم دارد.
اما در مورد چرایی مخالفت طالبان با برقراری آتشبس، نوع موضعگیری طالبان، تعلل برای پذیرش آتشبس و حالا استفاده از ادبیات جدید به نام «کاهش خشونت» بسیار پرسشبرانگیز است؟ اول اینکه این ادبیات جدید به یکباره از کجا سردرآورده و مخترع آن کیست؟ اگر طالبان به دنبال صلح و گفتگوهای بینالافغانی است، چرا هنوز برای پذیرش آتشبس، این دست و آن دست میکند؟ آن هم یک آتشبس کوتاه مدت هفت تا ۱۰ روزه؟ چه تعریفی از کاهش خشونت وجود دارد؟ چند نکته در این زمینه، قابل تأمل است:
۱ ـ به غیر از امریکا، روند صلح افغانستان یک شریک کلیدی دیگر نیز دارد که بدون چراغ مثبت این شریک، این روند به نتیجه نخواهد رسید. این شریک محوری و راهبردی، پاکستان است. اخیراً مقامهای پاکستانی با ابتکارات منطقهای و جهانی به دنبال به دست گرفتن ابتکار عمل در روند صلح افغانستان هستند. در این زمینه، وزیر امور خارجه پاکستان به امریکا سفر کرد و نخستوزیر این کشور در حاشیه مجمع جهانی اقتصاد، با رئیسجمهور امریکا دیدار و مذاکره نمود. آنچه مشخص است، امریکا و حکومت افغانستان، نقش پاکستان را در روند صلح با طالبان تاکنون نادیده گرفته و به خواستهای این کشور توجهی نکردهاند. مسئله کاهش خشونتها توسط طالبان نیز برای نخستینبار از زبان وزیر خارجه پاکستان شنیده شد. در چنین شرایطی، به نظر میرسد بدون چراغ مثبت پاکستان، طالبان کماکان توانایی بازی یک نقش صددرصد مستقل در روند صلح افغانستان را ندارد.
۲ ـ به نظر میرسد طالبان نمیخواهد با حکومت کنونی افغانستان به رهبری محمد اشرف غنی که اجماع و حمایت لازم و کافی داخلی را با خود ندارد، وارد مذاکره مستقیم و تعامل شود؛ چه اینکه این گروه به خوبی میداند که این حکومت اجماع و حمایت لازم سیاسی تمام اقشار و گروههای سیاسی داخلی را با خود ندارد؛ از اینرو در برابر خواستهای این حکومت انعطافناپذیر بوده است. دیده میشود که نوع رابطه و برخورد بین محمد اشرف غنی و حکومت او با طالبان، وارد یک لجاجت بیحاصل کودکانه شده است. اگر افغانستان میتوانست یک گذار مسالمتآمیز و سالم از دریچه انتخابات ریاست جمهوری به حکومت آینده داشته باشد، قطعاً در نوع موضع طالبان در برابر این حکومت نیز تأثیرگذار میبود.
۳ ـ گروه طالبان برای توجیهگری توافق صلح در برابر هیئت رهبری، فرماندهان و شبهنظامیان این گروه، که نزدیک به ۲۰ سال در فضای جدید سیاسی افغانستان مشغول نبرد بوده و هستند، نمیتواند به راحتی و آزادانه دست از این جنگ خانمانسوز برداشته و آتشبس اعلان کند؛ چه اینکه با اعلان فوری چنین آتشبسی، احتمال سر باز زدن بدنه این گروه در برابر دستور رهبری طالبان برای توقف جنگ وجود دارد. بر این اساس، به نظر میرسد طالبان با استفاده از ادبیات جدید کاهش خشونت به جای آتشبس، در صورت توافق با امریکا، به نوعی به دنبال آمادهسازی روحی و روانی، سیاسی و اجتماعی نیروهای خود با توافق صلح است.
آنچه مشخص است، روند صلح افغانستان با هرچه نزدیک شدن به توافق نهایی امریکا و طالبان، با پیچیدگیها و دشواریهای متعددی همراه شده و پراکندگی دیدگاهها از داخل افغانستان گرفته تا در سطح منطقه بر پیچیدگی این روند افزوده است.
نویسنده: سید عباس حسینی
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/13576
تگ ها: