"طی روزهای اخیر دو حادثه تروریستی در دو قاره متفاوت طی دو روز متوالی باعث شد که مساله تروریسم بار دیگر در مرکز توجه جهانیان قرار گیرد."
به گزارش انصار به نقل از (ایسنا)، روزنامه حریت ترکیه در تحلیلی درباره ریشههای تروریسم در جهان امروز مینویسد: (حملات تروریستی ناجوانمردانه به یک مرکز خرید در شهر نایروبی کنیا و به کلیسایی در شهر پیشاور پاکستان باعث کشته و زخمی شدن صدها کودک، زن و مرد بیگناه شد. هیچ واژهای نمیتواند خشم در قبال این حوادث و درد و رنجی که از سوی این کشتارهای کورکورانه و بیجا حادث میشود را توصیف کند. و همچنین هیچ میزان محکومیتی نیز برای آنها کافی نخواهد بود.
به دنبال این حملات تروریستی رسانهها اعم از رسانههای قدیمی و جدید به پوشش 24 ساعته حادثه پرداختند. حمله تروریستی نایروبی با توجه ویژه در جهان رو به رو شد زیرا این حمله سه روز و سه شب ادامه پیدا کرد. همچنین این حمله قربانیان زیادی از میان تبعههای غربی برجای گذاشت.
با مشخص شدن هویت این قربانیان مصاحبههایی با خویشاوندان حیرت زده آنها برگزار شد. همچنین شرح حالهای منقلب کنندهای نیز درباره افراد جوان در خانوادههایی که آینده روشن داشتند اما زندگی آنها ناگهانی و بیرحمانه پایان یافت ارائه شد.
تحلیلگران و روزنامهنگاران سیاسی به کرات این حملات را مورد بحث قرار دادهاند: آنها میپرسند چه کسانی عاملان حمله هستند؟ ماموریتهای آنها چیست؟ روابط آنها با سرچشمه تروریسم در جهان یعنی القاعده چیست؟ و اینکه چطور میتوانیم جلوی آنها را بگیریم؟
این تکاپو برای به دست آوردن جزئیات باعث میشود سوالهای اساسیتر و حیاتیتر نادیده گرفته شوند. سوالاتی نظیر چرا این حملات اصلا رخ میدهد؟ چرا تروریسم جهانی وجود دارد؟ و همچنین چرا قدرتمندترین کشورهای جهان قادر به سرکوب تروریسم نیستند؟ پاسخ به این سوالها نیازمند درک ریشههای تروریسم است اما هیچ شواهدی وجود ندارد کسانی که بر جهان حکومت میکنند این درک را داشته باشند.
توضیحات ارائه شده غربیها برای آنچه که "تروریسم اسلامی" خوانده شده، حتی اگر برای لحظهای فرض شود که چنین مسالهای وجود دارد، بدین شکل بودهاند: آنها از ما متنفرند. آنها از سبک زندگی ما متنفرند. آنها از آزادی ما متنفرند. این مسلمانان موجوداتی هستند که ارزش آن را ندارند که به آنها فکر کنیم. اما واقعیت خیلی پیچیدهتر از این توضیحات است.
ابتدا بیایید درک کنیم که اسلام هیچ ارتباطی با این اقدامات ندارد. اسلام به عنوان یک دین با قاطعیت مفهوم خودکشی را صرف نظر از هدف آن رد میکند. اسلام همچنین با همان قاطعیت کشتار مردم بیگناه نه فقط در زمان صلح بلکه حتی در زمان جنگ را نیز رد میکند. آنهایی که دست به چنین حملاتی میزنند به همان میزان از اسلام دور هستند که هیتلر از مسیحیت دور بود.
فهم تروریسم در دوران امروز و ماهیت رویارویی غرب با اسلام نیازمند بازگشت به حادثه 11 سپتامبر است زیرا به تعبیری این زمان همان زمانی است که همه چیز آغاز شد.
سئوالی که پس از حوادث آن روز به ذهن متبادر شد، این بود: چرا 19 جوان عرب تحصیل کرده با آیندههای روشن دست به قربانی کردن خود زدند؟ این یک سئوال طبیعی بود. بسیاری از مفسران و تحلیلگران امریکایی در ابتدا به دنبال یافتن جواب این سوال بودند. اما چندی بعد به طور ناگهانی اجازه پاسخ به این سوال داده نشد که علت آن این بود که چنین اقدامی برابر با توجیه تروریسم است. این منطق نابجا سپس در پوشش میهن پرستی قرار گرفت و چندی بعد حتی پرسیدن این سوال نیز معادل با ضد آمریکایی بودن بود. این حادثه البته یک تراژدی در نوع خود بود.
اگر به سوال فوق ذکر جواب داده میشد مردم امریکا در مییافتند که حملات 11 سپتامبر در حقیقت نتیجه مستقیم سیاستهای دولت خودشان در خاورمیانه بوده است. این حادثه نتیجه خشم همواره جوشان اعراب از حمایت کورکورانه آمریکا از سرکوب گری فلسطینیها توسط اسرائیل بوده است.
آنهایی که در خاورمیانه زندگی نکردهاند به سختی خواهند توانست ابعاد خشم مردم منطقه را درک کنند. شبکههای تلویزیونی عربی به طور منظم به پخش تصاویر حوادث کرانه باختری و نواز غزه میپردازند.
در این حوادث سربازان تا بن دندان مسلح به کودکان و زنان حمله میکنند و بلدوزرها خانههای کوچک فقیرانه را تخریب میکنند، در حالی که ساکنان آنها با وحشت نظاره گر این اقدام هستند. همچنین شهرک نشینان یهودی نیز در اراضی فلسطینیها اقدام به نابود کردن درختان زیتون کهنسال میکنند. این چرخه بیپایان خشونت و سرکوب گری از سوی یک قدرت اشغالگر علیه مردم محلی هر روز در شبکههای تلویزیونی عربی به نمایش در میآید.
پاسخ مناسب به مساله 11 سپتامبر این بود که در خاورمیانه یک سیاست خارجی متعادل و عادلانه در پیش گرفته شود اما امریکا در زمان دوران جورج دبلیو بوش راهی متفاوت را برگزید. این کشور به دلیل آنکه با حمله مواجه شده بود میخواست انتقام بگیرد. پس از آن افغانستان از هوا ویران شد و عراق مورد هجوم قرار گرفت. همچنین سومالی نیز دچار بیثباتی شد و امروزه حملات هوایی و حملات پهپادهای امریکایی در افغانستان، یمن، سومالی و پاکستان ادامه دارند.
اما تروریسم از هر نوعی به یک شکل خواهد بود. همچنین قربانیان این حملات شاید صدها و یا هزاران زن و مرد و کودک بیگناه بودهاند اما هیچ رسانهای به پوشش شرح حال نابود شدن زندگی و آینده آنها نمیپردازد. اگر جهان و حقیقتا جهان غرب درباره مبارزه با تروریسم جدی است باید به بیعدالتی در هرجایی که وجود دارد پایان دهد. چنین کاری شاید در همه موقعیتها و در همه زمانها ممکن نباشد. اما در مناقشه فلسطین و اسرائیل مطمئنا چنین کاری ممکن است. فلسطینیها باید کشور خودشان را داشته باشند و اسرائیلیها نیز باید به سرزمینهای خود بروند. این همان نقطهای است که داستان تروریسم عصر مدرن آغاز میشود و اگر در جهان خردی باقی مانده باشد این نقطه نیز احتمالا پایان آن خواهد بود.)
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/919