هرگز در اسلام به دوستی و نیكی در معاشرت به صورت یكطرفه سفارش نشده است، بلكه تصریح شده كه اگر غیرمسلمانان از موضع قدرت و كبر و غرور با مسلمانان وارد شوند، مسلمانان نباید چنین اجازهای به كفار بدهند كه آنان را تضعیف كنند.
نویسنده: حسین زاهدی
چکیده
استعانت از كفار، بر اساس اصول و معیارهای اسلامی از نظر اكثر مذاهب اسلامی با شرایط خاصی جایز است. یكی از این شرطها عبارت است از اینكه؛ كمك گرفتن از كفار باعث محبت قلبی و جذب روحی مسلمانان به كفار نگردد، شرط دیگر اینكه؛ استعانت از آنان باعث ذلت و از بین رفتن سیادت مسلمانان نگردد.
و شرط سوم اینكه؛ استعانت موجب تضعیف هویت اسلامی مسلمین نشود.
امروزه استعانت ازكفار از نظر جایگاه تحت مبحث روابط خارجی اسلام قرار میگیرد. در اینجا با تكیه بر دو اصل از اصول روابط خارجی اسلام؛ اصل سیادت مسلمانان و اصل موالات و معادات در اسلام، به این بحث به صورت كلی نگریسته شده است. الف) اصل سیادت مسلمانان
این اصل بر مبنای قاعده نفی سبیل از قواعد ثانویه اعتبار شده است. مدرك این قاعده آیه شریفه (نفی سبیل) و روایت ( الاسلام یعلو...) و مناسبت حكم و موضوع است كه به وضوح اصل سیادت مسلمانان را اثبات میكند.
1. مستفاد از آیه شریفه نفی سبیل
...آنچه ازظاهر میتوان استفاده كرد این است كه نكره در سیاق نفی افاده عموم دارد و مطلق سبیل را در بر میگیرد؛ لكن مفاد جمله جعل تكوینی نیست... بلكه مراد جعل تشریعی است كه خداوند هیچگونه حقی به كفار نداده، نه در دنیا و نه درآخرت؛ و هرچه ظلم و اذیت به مؤمنین نمودهاند مسئول و معاقب خواهند بود؛ هم عقوبات دنیوی و هم عقوبات اخروی.
فقیه فرموده است:
از آیه نفی سبیل میتوان عدم جواز سلطه كافر برمسلمان را استفاده كرد، حال چه كافر به مسلمان مالكیت پیدا كند و یا او را گرو و اجاره نماید، و یا غیر آن هر آنچه باعث سلطه كافر بر مسلمان گردد.
فخر رازی میگوید: بنابه قولی آنچه از نفی سبیل به دست میآید این است:
منظور از نفی سبیل در عالم دنیاست و معنای نفی سبیل این میشود كه حجتی از ناحیه كفار بر مسلمانان نخواهد بود. حجت و دلیل مسلمانان غالب بر حجت و دلیل تمام كفار است. احدی از كفار نمیتوانند از نظر دلیل و برهان بر مسلمانان پیروز شوند.
2. مستفاد از روایت نبوی
دلالت و قرائن حالیهای كه در خود روایت وجود دارد آن است كه پیامبر در مقام تشریع و قانونگذاری است، در مقام بیان این مطلب است كه اسلام موجب علو مسلم بر غیرمسلم است، و خداند تبارك و تعالی در عالم اعتبار و تشریع برتری به مسلمان عطا فرموده است، كه این برتری غیر از آن معنویتهایی است كه هر مسلمان واجد آن است. اصولاً در مقام تشریع و قانونگذاری علو و برتری به مسلمان بخشیده شده است. این برتری كه از ناحیه خدای متعال به مسلمان عطا شده، باید در حیطه قانونی اعتبار شده باشد... احكام شرعیه اعم از عبادات و معاملات و سیاسات نمیتواند موجب علو و برتری كافر بر مسلم باشد، و روایت (الاسلام یعلو ولایعلی علیه) دو جمله میشود: یك جمله اثباتی و یك جمله سلبی. جمله ایجابی میگوید (الاسلام یعلو) و جمله سلبی میگوید (ولایعلی علیه). مفاد جمله موجبه، یعنی همیشه در احكامی كه برای امور مسلمانان تشریع شده است علو مسلمانها بر كفار مراعات شده است. مفاد جمله سلبیه هم این است كه كفار بر مسلمانها از ناحیه همین احكام شرعیه علوی ندارند، و بُعد قانونی جمله دوم كه سلبیه است هرگونه علو و سبیلی را از غیر مسلمانها بر مسلمانها نفی میكند و این همان قاعدهای است كه ما درصدد بیان آن هستیم.
بنابراین روایت پیامبر هم برحسب جمله اول و هم برحسب جمله دوم كه جمله سالبه است، دلالت تام و تمامی بر حجیت قاعده نفی سبیل دارد... و با توجه به اینكه پیامبر در مقام قانونگذاری است، اخبار از یك امر خارجی نمیكند، بلكه میخواهد یك قاعده كلی جعل كند و بگوید كه لازمه دین اسلام آن است كه هركس متدین به این دین شد دارای علو بر غیرمسلم است و احكام و قوانین اسلامی نباید باعث علو كافر بر مسلمانان و مؤمنان باشد.
3. مناسبت حكم و موضوع
به مقتضای شرافت و عزتی كه در اسلام وجود دارد (و این دین برای پیروانش راههای سعادت را پیشبینی كرده است) این خود علت تامه است كه از حیث احكام و قوانین تشریعی، نمیتوان احكام و قوانین تشریعی را در این دین یافت كه باعث ذلت مسلمانان و استخفاف آنان و علو كفار گردد، همانطوری كه خدای متعال میفرماید: (... وا... العزة ولرسوله وللمؤمنین ولكن المنافقین لایعلمون؛ خداوند سبحان عزت مؤمنین را هم در كنار عزت خود و رسولش قرار میدهد....)
بنابراین نمیشود خداوند احكامی را تشریع كند كه سبب ذلت و پستی و هوان مسلمانان شود، بلكه لازمه این دین مقدس این است كه تمامی احكام باید سبب عزت مسلمانان باشد. با این دلیل نیز قطع حاصل میشود كه با توجه به مناسبت حكم و موضوع، اسلام در مقام قانوگذاری اصلاً نمیتواند قانونی تشریع كند كه سبب عزت كافر و ذلت و خواری مسلم بشود؛ زیرا این امر، با این دین مقدس (و تعالیم عالیه آن) سازش ندارد.
فقها مناسبت حكم و موضوع را از قویترین دلایل مدرك قاعده نفی سبیل دانستهاند. بنابراین، اصل سیادت مسلمانان كه از اصول اساسی اسلام در برابر غیرمسلمانان میباشد، به عنوان یك قانون كه تأمینكننده سیادت و برتری مسلمانان در ارتباطات خارجی مسلمانان است، استعانت از كفار را دارای حد و مرز مشخص نموده است. هر قاعده و قانونی كه در اسلام بر اساس احكام اولیه كمك از كفار را تجویز نماید و منافی با اصل سیادت مسلمانان باشد، قاعده نفی سبیل آن را مردود و محكوم به بطلان مینماید.
ب) اصل دوستی و دوری از كفار
این اصل كه تعیینكننده جاذبه و دافعه مسلمانان با كفار میباشد، میتواند در سیاست خارجی اسلام نقش تعیینكنندهای داشته باشد. در دین اسلام، مودت و دوستی با پیروان ادیان دیگر از اهمیت بسیاری برخوردار است. البته این زندگانی مسالمتآمیز و زندگی در سایه تفاهم با پیروان ادیان دیگر، یكطرفه و بدون حد و مرز نیست، بلكه برای رابطه با غیرمسلمانان در دین اسلام، تدابیر و راهكارهایی اندیشیده شده است كه نشانه قدرت و توانایی بینش سیاسی اسلام است. ابراز مودت و دوستی با غیرمسلمانان تا جایی در اسلام مجاز شمرده شده كه منجر به تحقیر و اهانت به مسلمانان نشود، مبادا از حسن روابط مسلمانان سوء استفاده شود و اینگونه گمان برود كه اسلام نیازمند به ارتباط با بیگانگان است و به جلب محبت و مهربانی دیگران نیاز دارد. در اسلام تفاهم و نیكی در روابط به صورت طرفینی در نظر گرفته شده است، به گونهای كه غیرمسلمانان حسن رفتارشان محرز شود. هرگز در اسلام به دوستی و نیكی در معاشرت به صورت یكطرفه سفارش نشده است، بلكه تصریح شده كه اگر غیرمسلمانان از موضع قدرت و كبر و غرور با مسلمانان وارد شوند، مسلمانان نباید چنین اجازهای به كفار بدهند كه آنان را تضعیف كنند.
مدرك این اصل آیات فراوانی از قرآن و روایات متعددی از سنت میباشد. از آیات قرآن نمونههای ذیل به مسئله دوستی و دوری از كفار اشاره دارد.
1. ب) آیات
1- ( یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی وعدوكم اولیاء تلقون الیهم بالمودة وقد كفروا بما جاءكم من الحق... تسرون الیهم بالمودة وأنا أعلم بما أخفیتم وما أعلنتم ومن یفعله منكم فقد ضل سواء السبیل؛ای كسانی كه ایمان آوردهاید، دشمنان من و دشمنان خودتان را به عنوان دوست نگیرید! شما به آنها اظهار محبت و دوستی میكنید، در حالی كه آنها به آنچه از حق برای شما آمده كافر شدهاند... و با كفار مخفیانه ارتباط و دوستی برقرار میكنید و من به آنچه پنهان یا آشكارا انجام میدهید داناترم، و هركسی از شما چنین كند از راه راست خارج شده است.) (ممتحنه،1 )
از فرهنگ قرآن با توجه به معنای [ولیّ] و موارد استعمال آن، چنین بر میآید كه [ولیّ] یك دوستی ساده نیست. ولیّ به كسی نمیگوید كه ما با او یك دوستی ساده داریم و فقط با هم تبادل عواطف و مهر و مودت میكنیم؛ بلكه ولیّ یار و حتی مددكار انسان به حساب میآید. از نظر قرآن نباید مسلمانان در ابراز عواطف و دوستی با بیگانگان چنان افراط كنند و به جایی برسند كه حتی حاضر شوند كارهای خود را به دست آنان بسپارند.
2- (یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود والنصاری أولیاء بعضهم أولیاء بعض ومن یتولهم منكم فإنه منهم إن ا... لایهدی القوم الظالمین؛[11] شما كه ایمان آوردهاید! یهودیان و نصاری را به دوستی مگیرید. برخی از آنها دوستان یكدیگرند. هركس از شما با آنها دوستی كند، او هم از آنهاست. خداوند گروه ستمكاران را هرگز هدایت نمیكند.) (مائده، 50)
3- (الذین یتخذون الكافرین اولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزة فإن العزة ا... جمیعاً؛كسانی كه كافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب میكنند، آیا عزت و آبرو نزد آنان میجویند، با اینكه همه عزتها از آن خداست) (نساء، 139)
4- (یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الكافرین اولیاء من دون المؤمنین أتریدون أن تجعلو ا... علیكم سلطاناً مبیناً؛[13]ای كسانی كه ایمان آوردهاید، كافران را به دوستی نگیرید، مگر میخواهید برای خداوند علیه خود دلیل و شاهد روشنی پدید آورید.) (نساء، 144)
با توجه به آیاتی كه در مورد نفی دوستی با كفار مطرح شد، این توهم پیش نیاید كه خدای متعال به صورت موجبه كلیه نفی دوستی با كفار را طرح نموده است. به طور قطع چنین نیست. شاهد این مطلب آیاتی فراوان از قرآن عظیمالشأن میباشد كه آیه ذیل از آن جمله است:
(عسی ا... أن یجعل بینكم وبین الذین عادیتم منهم مودة... ؛[14] امید است خدا میان شما و كسانی از مشركان كه با شما دشمنی كردند (از راه اسلام) پیوند محبت برقرار كند....) (ممتحنه: 7)
هرچند موضعگیری قرآن درباره دوستی با غیرمسلمانان روشن است، ولی آنچه نیاز به توضیح دارد دو نكته ذیل است:
1- میزان ابراز دوستی و محبت در مورد كفار بستگی به نحوه برداشت آنان در مورد آیین و معتقدات مسلمانان و همچنین در رفتار و روش عملی با همنوعان مسلمانشان دارد. گروههایی كه از نظر طرز فكر و عمل و اخلاق به مسلمین نزدیكترند و همچنین آنان كه رفتار دوستانه و متقابلی با مسلمانان دارند، از ابراز دوستی و محبت بیشتر آنان برخوردار میشوند:
(لتجدن أشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود والذین أشركوا ولتجدن أقربهم مودة للذین آمنوا قالوا إنا نصاری ذلك بأن منهم قسیسین ورهباناً وأنهم لایستكبرون؛ نزدیكتر از همه به دوستی با مؤمنان كسانی را خواهی یافت كه گویند ما نصاراییم، زیرا بعضی از ایشان كشیشان و راهباناند كه آنها تكبر و گردن فرازی نمیكنند.) (مائده، 82)
با توجه به این جملات كوتاه و پرمعنا، نزدیكی مسیحیان بیشتر به سه عامل مهم تعلیل شده است. اولاً: جمعی از مسیحیان كشیش هستند و آنان علما و روحانیون آیین مسیحیتاند. وجود چنین افرادی در میان مسیحیان بزرگترین عامل نزدیكی و توسعه مودت با مسلمانان میباشد، زیرا اسلام دینی است متكی به عقل و برهان و این خردمندان و علمای مسیحیت هستند كه از روی آگاهی و تحقیق در اسلام، معنای دین اسلام را میفهمند. از طرفی دیگر، تعصبات و چنگ زدن به تهمتها و قرار دادن اسلام در معرض آماج تهمتها در اثر جهل و نادانی است كه با وجود علم، تمام كینهتوزیها، خشونتها و بیمنطقیها كاهش مییابد.
ثانیاً: وجود گروهی زاهد و رهبان كه منافع مادی و اغراض دنیوی خود را فدای عبادت نمودهاند، و خود را وقف بندگی خدا كردهاند، عامل دیگری برای نزدیكی و دوستی مسیحیان با مسلمانان به شمار میرود، و باعث میشود كه نظر حقبینانه به دین مقدس اسلام داشته باشند.
ثالثاً: قرآن عامل دیگر نزدیكی مسیحیان به مسلمانان را، نداشتن تكبر و غرور میداند. آنان كه در برابر حق سر تسلیم فرود میآورند، و به دنبال حق هستند، هر جا كه حق را بیابند همان جا سر خم میكنند و در برابر حق مطیع میگردند.
2- مقصود از دوستی و ابراز مودت، ایجاد دوستی واقعی نیست كه از یگانگی و توافق در اراده و خواست آدمی سرچشمه میگیرد، زیرا تحقق چنین امری با وجود اختلاف مرام و ایده و طرز تفكر و هدف امكانپذیر نیست. اسلام هم این نوع دوستی را هرگز توصیه ننموده است. منظور از ابراز دوستی آن است كه مسلمانان در روابطشان با كفار، از خودباختگی و دل دادن به ایدههای آنان و از دست دادن شخصیت و استقلال خود و از قبول سیادت دیگران پرهیز كنند و عزت و عظمتی را كه خداوند به مؤمنان عطا كرده است به خطر نیندازند.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1230